English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
tripod چیزی که سه پایه داشته
tripods چیزی که سه پایه داشته
Other Matches
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
site محلی که پایه چیزی باشد
sited محلی که پایه چیزی باشد
sites محلی که پایه چیزی باشد
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
hypostasis پایه یانگهبان عضو یا چیزی پشتیبان
shakedown [of something] [American English] تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
save all چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece پایه پایه استقرار
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
keep your peck up دل داشته باشد
in prospect انتظار داشته
in prospective انتظار داشته
kept نگاه داشته
worksheet ی داشته باشد
hydroxide داشته باشد
keep your peck up جرات داشته باشید
if any اگر داشته باشد
you bet یقین داشته باش
he has passed the chair ریاست داشته است
be a man مردانگی داشته باشید
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
He has become too big for his boots. He is getting above himself . هوا( یابو ) ورش داشته
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
pent up دریک جا نگاه داشته شده
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
Be patient . صبر داشته باش ( حوصله کن )
As much as you wish to have . هر قدر که میل داشته با شید
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
ukase فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
eye cup فرفی که چشم رادران نگاه داشته
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
Moderation in all things. <proverb> در همه چیز اعتدال داشته باش.
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
You cannot have it both ways . <proverb> نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
harpy جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpies جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
fieldsman کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
on occasion لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
chimera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
chimaera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
chimeras جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
lugger زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
over crowding تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
quantum meruit هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
nunc pro tunc حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
controlling company موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
id کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
auto امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
doubled up درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
cartel اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
doubled درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
autos امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com