English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English Persian
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
Other Matches
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
rigging tab بالچهای که روی زمین تنظیم میشود
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
mephitis بخار مهلک ومتعفنی که از زمین بلند میشود
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
thermokarst عوارض برجستهای که ازذوب شدن یخها و تولیدسوراخها و غارها در زمین حاصل میشود
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
gravity سنگینی
heaviness به سنگینی
heavily به سنگینی
gravitation سنگینی
graveness سنگینی
ponderousness سنگینی
ponderosity سنگینی
weight سنگینی
gravitas سنگینی
demureness سنگینی
weightiness سنگینی
massiness سنگینی
slowness سنگینی
ponderance سنگینی
ponderously سنگینی
overweight سنگینی زیاد
absolute gravity سنگینی مطلق
hypacusia سنگینی گوش
hypacousia سنگینی گوش
specific weight سنگینی ویژه
overweight سنگینی کردن
a hefty bill صورتحساب سنگینی
drowsihead سنگینی خواب
traffic density سنگینی شد امد
queasiness سنگینی خوراک
deadweight سنگینی وزن
avoirdupois سنگینی وزن
lethargy سنگینی رخوت
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
barology علم ثقل یا سنگینی
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
long کشیده
long- کشیده
oblongated کشیده
drawlingly کشیده
oblonated کشیده
longer کشیده
leptokurtic کشیده
drawn کشیده
tense کشیده
tensed کشیده
tenser کشیده
tensest کشیده
tensing کشیده
drew کشیده شد
longed کشیده
longest کشیده
tenses کشیده
ectomorph کشیده تن
posttensioning پس کشیده
threaded نخ کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
leptosome کشیده تن
indrawn تو کشیده
longs کشیده
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
flat fire تیر کشیده
deprived محرومیت کشیده
sap شیره کشیده از
couchant دراز کشیده
threaded بند کشیده
in tow <idiom> کشیده شده
dragged کشیده شدن
ectomorphy کشیده تنی
flares زبانه کشیده
drag کشیده شدن
flare زبانه کشیده
chock-a-block بالا کشیده
drags کشیده شدن
flat trajectory خط سیر کشیده
deep fetched از ته دل کشیده شده
vellum paper کاغذمهره کشیده
at full length دراز کشیده
drawable کشیده شدنی
linear باریک کشیده
tractile کشیده شدنی
touse کشیده شدن
tensive کشیده شدنی
chock-a-block کاملا کشیده
sapped شیره کشیده از
saps شیره کشیده از
elongate کشیده کردن
elongates کشیده کردن
ectomorphic type سنخ کشیده تن
elongating کشیده کردن
deer neck گردن کشیده
indrawn بداخل کشیده
leptomorph کشیده ریخت
prolate کشیده شده
pinxit کشیده است
long robe صورت کشیده
low angle مسیر کشیده
intractile کشیده نشدنی
low angle fire تیر کشیده
extensive بسیط کشیده
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
pulled muscle عضله کشیده شده
draws کشیده شدن عهده
pencilled با مداد کشیده شده
chanted اهنگ ساده و کشیده
oblong دوک مانند کشیده
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
chanting اهنگ ساده و کشیده
satined paper گاغذ مهره کشیده
drawn on کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
taut محکم کشیدن کشیده
chant اهنگ ساده و کشیده
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
deep fetched از ته سینه کشیده شده
oblongs دوک مانند کشیده
chants اهنگ ساده و کشیده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
conducting اداره کردن کشیده شدن
open وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
prone float روی شکم با دستهای کشیده
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
conduct اداره کردن کشیده شدن
conducted اداره کردن کشیده شدن
conducts اداره کردن کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
wired سیم کشیده مفتول دار
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com