Dictiornary-Farsi | چیز قشنگ بی مصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
gewgaw	چیز قشنگ بی مصرف
gewgaws	چیز قشنگ بی مصرف


Search result with all words

gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
gew gaw	اشیاء قشنگ بی مصرف
gimceackery	چیزهای قشنگ وبی مصرف
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
smatt	قشنگ
goodlooking	قشنگ
spruces	قشنگ
spruce	قشنگ
sprucy	قشنگ
beautiful	قشنگ
nice looking	قشنگ
namby-pamby	قشنگ
prettier	قشنگ
pretty	قشنگ
namby pamby	قشنگ
prettiest	قشنگ
prettify	قشنگ
cheesy	قشنگ
beauteous	قشنگ
goodly	قشنگ
smarten	قشنگ کردن
sprucely	بطور قشنگ
cherubim	بچه قشنگ
adorn	قشنگ کردن
cherub	بچه قشنگ
cherubs	بچه قشنگ
beautifier	قشنگ کننده
prettily	بطور قشنگ
beautifying	قشنگ شدن
beautify	قشنگ شدن
beautifies	قشنگ شدن
beautified	قشنگ شدن
I didnt mince my words . I put it very well .	قشنگ حرفم رازدم
Beautiful music ( weather ) .	موسیقی ( هوای ) قشنگ
whigmaleery	چیز قشنگ وارزان
lido	میعادگاه قشنگ ساحلی
whigmaleerie	چیز قشنگ وارزان
lidos	میعادگاه قشنگ ساحلی
nattily	بطور اراسته و قشنگ
to take f.	قشنگ حرف زدن
pert	غنچه دار قشنگ
gimcrack	چیز قشنگ و کم بها
she was prettily dressed	جامه قشنگ پوشیده بود
eros	بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
adorns	قشنگ کردن ارایش دادن
pretty pretties	چیزهای قشنگ و نادان فریب
pretty	بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify	بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettier	بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettiest	بطور دلپذیر قشنگ کردن
I sat down with no fuss or bother .	برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
This car wI'll do beautifully .	این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
She is photogenic.	خوش عکس است (عکسش قشنگ می افتد )
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
The letter is well typed .	نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
usages	مصرف
usage	مصرف
waste	بی مصرف
good for nothing	بی مصرف
expense	مصرف
sodden	بی مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
wasteful	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
waster	مصرف
wasters	مصرف
wastes	بی مصرف
consumerism	مصرف
consumption	مصرف
extravagant	مصرف
overall consumption	مصرف کل
disposal	مصرف
otiose	بی مصرف
comsumption	مصرف
offtake	مصرف
expenditure	مصرف
unemployed	بی مصرف
income consumption curve	مصرف
of no a	بی مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
consumption rate	میزان مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
consumption function	تابع مصرف
present consumption	مصرف حال
rate of consumption	نرخ مصرف
propensity to consume	تمایل به مصرف
national consumption	مصرف ملی
productive consumption	مصرف مولد
private consumption	مصرف خصوصی
propensity to consume	گرایش به مصرف
consumer brand	کالای پر مصرف
put away	مصرف کردن
consumption rate	اهنگ مصرف
optional consumption	مصرف اختیاری
induced consumption	مصرف القائی
peak load	بحبوحه مصرف
per capita consumption	مصرف سرانه
transitory consumption	مصرف گذرا
inconsumable	مصرف نکردنی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
idle stock	موجودی بی مصرف
home use entry	اعلامیه مصرف
home consumption	مصرف داخلی
induced consumption	مصرف تشویقی
industrial consumption	مصرف صنعتی
internal consumption	مصرف داخلی
unproductive consumption	مصرف بیهوده
maximum power demand	مصرف حداکثر
throw away	چیز بی مصرف
mass consumption	مصرف کلان
mass consumption	مصرف انبوه
partial substitution	جانشینی مصرف
to use up	مصرف کردن
irrigation consumption	مصرف ابیاری
internal power	مصرف داخلی
home consumption	مصرف خانگی
high mass consumption	مصرف انبوه
permanent consumption	مصرف دائمی
excise tax	مالیات بر مصرف
consumerism	مصرف گرایی
energy consumption	مصرف انرژی
power consumption	مصرف قدرت
throwaway	یکبار مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
consumption theory	نظریه مصرف
rival consumption	مصرف رقابتی
expenditure credit	اعتبار مصرف
power consumer	مصرف برق
ready use	اماده مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
utilizable <adj.>	قابل مصرف
fuel consumption	مصرف سوخت
usage rate	نرخ مصرف
use up	مصرف کردن
ready for use	اماده مصرف
transitory consumption	مصرف انتقالی
consumption schedule	جدول مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
consumed	مصرف کردن
consume	مصرف کردن
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
consumes	مصرف کردن
useful <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
utilization	مصرف بکاربری
exhausted	مصرف شده
usage	مورد مصرف
using	مورد مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
disposable	مصرف شدنی
utilization	مورد مصرف
usages	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
utilizations	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
dismantle	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
eats	مصرف کردن
recive	مصرف کنید
eat	مصرف کردن
expenditure	میزان مصرف
rags	بی مصرف شدن
rag	بی مصرف شدن
expendable	مصرف پذیر
exploitation [utilization]	مورد مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
use	استعمال مصرف
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
shelf life	تاریخ مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
using	استعمال مصرف
usable <adj.>	مصرف کردنی
autonomous consumption	مصرف مستقل
consumable	مصرف شدنی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
conspicious consumption	مصرف تجملی
coefficient of utility	ضریب مصرف
capital consumption	مصرف سرمایه
bootless	بی مصرف بی علاج
applicable <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
consumers	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abused	سوء مصرف
abusing	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
user	مصرف کننده
abuse	سوء مصرف
users	مصرف کننده