Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English
Persian
mill
کارخانه اسیاب کردن
mills
کارخانه اسیاب کردن
Other Matches
mills
اسیاب کردن
mill
اسیاب کردن
to grind into flour
اسیاب کردن
gritting
اسیاب کردن ازردن
grist
عمل اسیاب کردن
grit
اسیاب کردن ازردن
grind
اسیاب کردن خردکردن
gritted
اسیاب کردن ازردن
milling
عمل اسیاب کردن
grinds
اسیاب کردن خردکردن
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mills
نورد کردن فرز کردن اسیاب
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
shop
کارخانه خرید کردن
shops
کارخانه خرید کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
mill
اسیاب
mill race
اب اسیاب
milling
اسیاب
millrace
اب اسیاب
water mill
اسیاب
mills
اسیاب
milldam
سر اسیاب
mill race
جوی اسیاب
headrace
تنوره اسیاب
jaw tooth
دندان اسیاب
molar tooth
دندان اسیاب
edge mill
اسیاب غلطکی
millrace
جوی اسیاب
triturator
اسیاب کننده
water mill
اسیاب ابی
quern
اسیاب دستی
head race
تنوره اسیاب
milldam
بند اسیاب
hand mill
اسیاب دستی
mill wright
اسیاب ساز
mealmen
کارگر اسیاب
grindstone
سنگ اسیاب
ball mill
اسیاب ساچمهای
millwright
اسیاب ساز
cheek tooth
اسیاب کننده
millstone
سنگ اسیاب
molar
دندان اسیاب
grindstones
سنگ اسیاب
millstones
سنگ اسیاب
mill dam
بند اسیاب
gristmill
اسیاب غلات
sectorial
دندان اسیاب
fliers
پره اسیاب
grinder
دندان اسیاب
flier
پره اسیاب
flyer
پره اسیاب
windmills
اسیاب بادی
windmill
اسیاب بادی
grinders
دندان اسیاب
flyers
پره اسیاب
tubercle
برامدگی دندان اسیاب
paddies
برنج اسیاب نکرده
premolar
دندان اسیاب کوچک
paddy
برنج اسیاب نکرده
sail arm
پره اسیاب بادی
mill wheel
چرخ یا پره اسیاب
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
grinder
سنگ رویی اسیاب
vane of windmill
پره اسیاب بادی
nether millstone
سنگ زیرین اسیاب
grinders
سنگ رویی اسیاب
flume
ناودان جوی اسیاب
grind
اسیاب شدن سخت کارکردن
grinds
اسیاب شدن سخت کارکردن
premolar
مربوط بدندانهای اسیاب کوچک
windmills
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
production
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
zinjanthropus
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
house work
کارخانه
manufactory
کارخانه
works
کارخانه
plants
کارخانه
plant
کارخانه
factories
کارخانه
workhouses
کارخانه
workplace
کارخانه
coopery
کارخانه
shopped
کارخانه
workplaces
کارخانه
worked
کارخانه
shops
کارخانه
factory-spun
نخ کارخانه ای
work
کارخانه
factory
کارخانه
shop
کارخانه
workhouse
کارخانه
manufacturers
صاحب کارخانه
manufacturer
صاحب کارخانه
installations
کارخانه نصب
manufacturing
کارخانه دار
chimney stalk
دودکش کارخانه
power station
کارخانه برق
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
generating plant
کارخانه برق
ice plant
کارخانه یخ ساز
gasworks
کارخانه گاز
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
generating station
کارخانه برق
car factory
کارخانه خودروسازی
power stations
کارخانه برق
shed
کارخانه سرپوشیده
sirenic
سوت کارخانه
cast steel plant
کارخانه فولادریزی
siren
سوت کارخانه
manufaturer
صاحب کارخانه
cement plant
کارخانه سیمان
electric plant
کارخانه برق
sheds
کارخانه سرپوشیده
smeltery
کارخانه گدازگری
fulling mill
کارخانه قصاری
shedding
کارخانه سرپوشیده
smelting plant
کارخانه ذوب
gas works
کارخانه گاز
sirens
سوت کارخانه
power house
کارخانه برق
bookbindery
کارخانه صحافی
industrialists
کارخانه دار
works inspector
بازرس کارخانه
works superintendent
مدیر کارخانه
ex mill
تحویل در کارخانه
industrialist
کارخانه دار
ex factory
تحویل در کارخانه
studio
کارگاه کارخانه
studios
کارگاه کارخانه
cut back
تعطیل کارخانه
lock out
تعطیل کارخانه
mill
کارخانه نورد
factory chimney
دودکش کارخانه
packingplant
کارخانه کنسروسازی
packinghouse
کارخانه کنسروسازی
brewery
کارخانه ابجوسازی
plant
نبات کارخانه
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
breweries
کارخانه ابجوسازی
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
copper smelting plant
کارخانه ذوب مس
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
plants
نبات کارخانه
spinning
کارخانه نخریسی
plant construction
ساختمان کارخانه
mills
کارخانه نورد
pilot plant
کارخانه نمونه
installation
کارخانه نصب
plant mixing
امیختن در کارخانه
plant mixing
اختلاط در کارخانه
pottery factory
کارخانه چینی سازی
metallurgical plant
کارخانه ذوب اهن
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
ropewalk
کارخانه طناب سازی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
dockyard
کارخانه کشتی سازی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
printworks
کارخانه چیت بافی
contractor plant
کارخانه پیمان کار
gas works
کارخانه تولید گاز
engineering works
کارخانه ماشین سازی
powder mill
کارخانه باروت سازی
energy plant
کارخانه تولید نیرو
cotton spinner
صاحب کارخانه نخ ریسی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
creamery
کارخانه کره گیری
fields
خارج اداره یا کارخانه
fielded
خارج اداره یا کارخانه
ashery
کارخانه نمک قلیاسازی
dockyards
کارخانه کشتی سازی
gas works tar
قطران کارخانه گاز
field
خارج اداره یا کارخانه
nailery
کارخانه میخ سازی
shipyard
کارخانه کشتی سازی
concreting plant
کارخانه بتن سازی
concrete plant
کارخانه بتن سازی
plant
محل کارخانه یا کارگاه
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
glassworks
کارخانه شیشه گری
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
saw mill
کارخانه اره کشی
plant
ماشین الات کارخانه
coking plant
کارخانه ذغال سازی
smeltery
کارخانه ذوب فلزات
plants
محل کارخانه یا کارگاه
plants
ماشین الات کارخانه
salt works
کارخانه نمک سازی
stonework
کارخانه سنگ بری
lead works
کارخانه سرب گدازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com