Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
shop
کارخانه خرید کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
shops
کارخانه خرید کردن
Other Matches
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mills
کارخانه اسیاب کردن
mill
کارخانه اسیاب کردن
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
operates
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to make a purchase
خرید کردن
buys
خرید کردن
buy
خرید کردن
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
overbuy
در خرید افراط کردن
purchase
خرید خریداری کردن
handle
خرید و فروش کردن
buy in advance
پیش خرید کردن
purchases
خرید خریداری کردن
purchased
خرید خریداری کردن
handles
خرید و فروش کردن
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
order
خرید سفارش خرید
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
production
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
work
کارخانه
manufactory
کارخانه
worked
کارخانه
house work
کارخانه
workplaces
کارخانه
factories
کارخانه
coopery
کارخانه
factory
کارخانه
factory-spun
نخ کارخانه ای
plants
کارخانه
workplace
کارخانه
workhouses
کارخانه
plant
کارخانه
shop
کارخانه
works
کارخانه
shopped
کارخانه
workhouse
کارخانه
shops
کارخانه
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
copper smelting plant
کارخانه ذوب مس
plant construction
ساختمان کارخانه
bookbindery
کارخانه صحافی
gas works
کارخانه گاز
pilot plant
کارخانه نمونه
chimney stalk
دودکش کارخانه
power station
کارخانه برق
lock out
تعطیل کارخانه
generating station
کارخانه برق
generating plant
کارخانه برق
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
plant mixing
اختلاط در کارخانه
electric plant
کارخانه برق
plant mixing
امیختن در کارخانه
power stations
کارخانه برق
industrialists
کارخانه دار
industrialist
کارخانه دار
ice plant
کارخانه یخ ساز
spinning
کارخانه نخریسی
studio
کارگاه کارخانه
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
sirens
سوت کارخانه
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
studios
کارگاه کارخانه
works superintendent
مدیر کارخانه
works inspector
بازرس کارخانه
fulling mill
کارخانه قصاری
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
sirenic
سوت کارخانه
gasworks
کارخانه گاز
manufaturer
صاحب کارخانه
mill
کارخانه نورد
plant
نبات کارخانه
factory chimney
دودکش کارخانه
packinghouse
کارخانه کنسروسازی
packingplant
کارخانه کنسروسازی
mills
کارخانه نورد
installations
کارخانه نصب
installation
کارخانه نصب
siren
سوت کارخانه
power house
کارخانه برق
ex mill
تحویل در کارخانه
shed
کارخانه سرپوشیده
cut back
تعطیل کارخانه
cast steel plant
کارخانه فولادریزی
plants
نبات کارخانه
car factory
کارخانه خودروسازی
ex factory
تحویل در کارخانه
smelting plant
کارخانه ذوب
manufacturers
صاحب کارخانه
shedding
کارخانه سرپوشیده
brewery
کارخانه ابجوسازی
breweries
کارخانه ابجوسازی
manufacturing
کارخانه دار
smeltery
کارخانه گدازگری
cement plant
کارخانه سیمان
sheds
کارخانه سرپوشیده
manufacturer
صاحب کارخانه
engineering works
کارخانه ماشین سازی
plant
محل کارخانه یا کارگاه
concreting plant
کارخانه بتن سازی
plant
ماشین الات کارخانه
tin smelting plant
کارخانه ذوب قلع
foundry
کارخانه گداز فلز
nailery
کارخانه میخ سازی
tinwork
کارخانه قلع کاری
shipyards
کارخانه کشتی سازی
shipyard
کارخانه کشتی سازی
foundry
کارخانه ذوب فلز
gas works
کارخانه تولید گاز
pottery factory
کارخانه چینی سازی
powder mill
کارخانه باروت سازی
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
dockyards
کارخانه کشتی سازی
foundries
کارخانه گداز فلز
dockyard
کارخانه کشتی سازی
coking plant
کارخانه ذغال سازی
gas works tar
قطران کارخانه گاز
concrete plant
کارخانه بتن سازی
foundries
کارخانه ذوب فلز
plants
محل کارخانه یا کارگاه
plants
ماشین الات کارخانه
energy plant
کارخانه تولید نیرو
ashery
کارخانه نمک قلیاسازی
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
ship yard
کارخانه کشتی سازی
fields
خارج اداره یا کارخانه
salt works
کارخانه نمک سازی
cotton spinner
صاحب کارخانه نخ ریسی
fielded
خارج اداره یا کارخانه
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
field
خارج اداره یا کارخانه
stonework
کارخانه سنگ بری
glassworks
کارخانه شیشه گری
dye works
کارخانه رنگ سازی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
creamery
کارخانه کره گیری
contractor plant
کارخانه پیمان کار
ropewalk
کارخانه طناب سازی
printworks
کارخانه چیت بافی
wirework
کارخانه سیم سازی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
metallurgical plant
کارخانه ذوب اهن
saw mill
کارخانه اره کشی
lead works
کارخانه سرب گدازی
iron foundry
کارخانه ذوب اهن
smeltery
کارخانه ذوب فلزات
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
lock out
بسته شدن کارخانه
underwrite
خرید
underwrites
خرید
shopping
خرید
underwriting
خرید
purchases
خرید
underwritten
خرید
underwrote
خرید
buys
خرید
buy
خرید
bondwoman
زن زر خرید
purchasing
خرید
buying
خرید
purchased
خرید
bond servant
زر خرید
purchase
خرید
procurement
خرید
distillery
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
saltern
کارخانه یا معدن استخراج نمک
dairy farm
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
grindery
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distilleries
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmill
کارخانه چوب بری والوارسازی
sheet roller
کارخانه نورد ورق فلزی
sawmills
کارخانه چوب بری والوارسازی
computer aided factory management
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
futures exchange
خرید اتی
buyers market
بازار خرید
counter purchase
خرید متقابل
dear bought
گران خرید
purchasing department
قسمت خرید
advance purchase
خرید سلف
acquisition authority
اجازه خرید
purchasing officer
مسئول خرید
purchasing analyst
تحلیل گر خرید
credit purchase
خرید نسیه
buying and selling
خرید و فروش
forward purchase
خرید سلف
purchase requisition
درخواست خرید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com