English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
Other Matches
tooth billed دارای منقار مضرس
toothy دارای دندان مضرس
toothiest دارای دندان مضرس
toothier دارای دندان مضرس
dentigerous دارای ساختمان مضرس
saw edged دارای لبه مضرس
crenulate دندان موشی دارای کنگرههای ریز مضرس
crenulated دندان موشی دارای کنگرههای ریز مضرس
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
coning angle زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
war to the knife کارد و کارد کشی
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
serrulated مضرس
runcinate مضرس
indented مضرس
serrulate مضرس
seried مضرس
ridgy مضرس
cirrate مضرس
denticulated مضرس
denticulate مضرس
broken country زمین مضرس
toothily بصورت مضرس
serrate ارهای مضرس
serrate مضرس کردن
crinkle مضرس زیگ زاگ
cirhose تاژک دار مضرس
cirrose تاژک دار مضرس
crinkled مضرس زیگ زاگ
crinkles مضرس زیگ زاگ
crinkling مضرس زیگ زاگ
table cloth رومیزی
desktop رومیزی
tablecloth رومیزی
tablecloths رومیزی
tablecover رومیزی
table linen رومیزی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
table instrument وسیله رومیزی
desk calculator حسابگر رومیزی
table telephone تلفن رومیزی
bench micrometer میکرومتر رومیزی
pine pong تنیس رومیزی
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
desktrop accessory وسیله رومیزی
table set وسیله رومیزی
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
bench stone سنگ سمباده رومیزی
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
desktop publishing program برنامه نشریه رومیزی
apple desktop bus گذر رومیزی اپل
baize نوعی فلانل رومیزی
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
stiletto کارد
daggar کارد
straight dagger کارد
knuckle bow کارد
knuckle guard کارد
stilettos کارد
tapis پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
gulleys کارد کندن
gullies کارد کندن
cutler کارد فروش
turning tool کارد تراش
trench knife کارد سنگری
knife : چاقو کارد
haft دسته کارد
gully کارد کندن
plaster cutting knife کارد گچبری
knife-edge لبه کارد
cutlery کارد وچنگال
tableware کارد و چنگال
knife edge لبه کارد
knife کارد زدن
knife-edges لبه کارد
knifed کارد زدن
knifed : چاقو کارد
knifes کارد زدن
knifes : چاقو کارد
paper knife کارد کاغذبری
cutlery کارد و چنگال
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
machetes کارد بزرگ و سنگین
cutlery کارد وچنگال فروشی
bread knife کارد نان بری
machete کارد بزرگ و سنگین
coulter علف بر- کارد گاواهن
shuto لبه کارد مانند دست
back jackknife شیرجه از جلو بصورت کارد
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
matchet یکجور کارد بزرگ درامریکا
One man sows and another reaps. <proverb> یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
desktop ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
tooth دندانه دار کردن مضرس کردن
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
partition تیغه
curtain wall تیغه
screen تیغه
screened تیغه
baffles تیغه
screening, screenings تیغه
screens تیغه
lamella تیغه
wedge تیغه
fins تیغه
fin تیغه
baffling تیغه
septum تیغه
knife edge تیغه در
cutting edge تیغه
baffled تیغه
rib تیغه
partition wall تیغه
knife-edge تیغه در
knife-edges تیغه در
knifed تیغه
baffle تیغه
knifes تیغه
blade تیغه
partitions تیغه
bulkhead تیغه
bulkheads تیغه
knife تیغه
booms تیغه
vane تیغه
wedging تیغه
booming تیغه
boom تیغه
lamina تیغه
boomed تیغه
wedged تیغه
tail fin تیغه دم
vanes تیغه
curtain-wall تیغه
boffle تیغه
wedges تیغه
boom تیغه [کشتی]
commutator bar تیغه جابجاگر
ploughshare تیغه خیش
ploughshares تیغه خیش
partition wall دیوار تیغه
plowshares تیغه خیش
baffled تیغه لامپ
bulkhead تیغه دیواره
baffle تیغه لامپ
stator blade تیغه استاتور
web تیغه تیر
blade تیغه شمشیر
blade angle زاویه تیغه
blade back پشت تیغه
edge stress تنش تیغه
drop keel تیغه میانی
frame partition تیغه قالبی
frame partition تیغه تیرپایهای
non load bearing wall دیوار تیغه
baffled تیغه بلندگو
spar تیغه [کشتی]
baffles تیغه لامپ
load-bearing partition تیغه بابر
baffling تیغه بلندگو
propeller blade تیغه پروانه
propulsor فن چند تیغه
baffling تیغه لامپ
masons تیغه کشیدن
mason تیغه کشیدن
retreating blade تیغه پس رونده
partitions دیوار تیغه
webs تیغه تیر
saw blade تیغه اره
bladed تیغه دار
baffles تیغه بلندگو
transverse bulkhead تیغه عرضی
fan blade تیغه پروانه
blade face روی تیغه
blade root ریشه تیغه
costa تیغه در بدنه
plain rib تیغه ساده
plane iron تیغه نجاری
plane knife تیغه رنده
blade shank ساقه تیغه
turbine vane تیغه توربین
turbine blade تیغه توربین
blade tip نوک تیغه
plowshare تیغه خیش
deep beam تیر تیغه
cutting blade تیغه برش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com