Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
seasonal worker	کارگر فصلی
Search result with all words
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
Other Matches
disjunctive	فصلی
seasonally	فصلی
seasonal	فصلی
capitular	فصلی
campaigning	مسابقههای فصلی
campaigned	مسابقههای فصلی
campaigns	مسابقههای فصلی
seasonal index	شاخص فصلی
seasonal work	کار فصلی
seasonal storage	مخزن فصلی
seasonal variations	تغییرات فصلی
campaign	مسابقههای فصلی
seasonal unemployment	بیکاری فصلی
actual state of affairs	اوضاع فصلی
season ticket	بلیط فصلی
season tickets	بلیط فصلی
seasonal adjustment	تعدیلات فصلی
ephemeral stream	رود فصلی
seasonal adjustments	تعدیلهای فصلی
seasonal fluctuation	نوسانات فصلی
seasonal fluctuations	نوسانات فصلی
hay fever [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
pollinosis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
pollenosis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
allergic rhinitis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
hayfever [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
disjunctive	دارای دو شق مختلف فصلی
to prefix a chapter to a book	فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
enzootic	مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
employee	کارگر
telling	کارگر
labored	کارگر
craftsman assistant	کارگر
labors	کارگر
cooly	کارگر
labour	کارگر
shopman	کارگر
workingman	کارگر
workpeople	کارگر
workwoman	زن کارگر
workwoman	کارگر زن
active	کارگر
workman	کارگر
operatives	کارگر
master workman	سر کارگر
operative	کارگر
worker	کارگر
employe	کارگر
laborer	کارگر
joss	سر کارگر
effective	کارگر
workmen	کارگر
labourer	کارگر
labourers	کارگر
laborers	کارگر
mealmen	کارگر اسیاب
hodcarrier	کارگر ناوه کش
munitioneer	کارگر زرادخانه
journey man	کارگر مزدور
labor	کارگر عمله
labor	حزب کارگر
labor party	حزب کارگر
shoveler	کارگر بیل زن
road maker	کارگر راه
reacher	کارگر نخ تاب
lay off	تعلیق کارگر
outworker	کارگر ازاد
piler	کارگر شمعکوب
laboring class	طبقه کارگر
shovelbill	کارگر بیل زن
labour day	روز کارگر
workpeople	طبقه کارگر
migrant worker	کارگر مهاجر
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
work force	تعداد کارگر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled labor	کارگر غیرماهر
slave ant	مورچه کارگر
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
workingman	ازطبقه کارگر
dairymaid	کارگر لبنیاتی
dairymaids	کارگر لبنیاتی
coalminer	کارگر معدن
charge hand	کارگر معمولی
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
shovelman	کارگر بیل زن
longshoreman	کارگر اسکله
journeyman	کارگر متخصص
brain worker	کارگر مغزی
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر مزدور
casual labour	کارگر اتفاقی
labour	حزب کارگر
common labour	کارگر عمومی
labour	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labored	کارگر عمله
proletariat	کارگر ورنجبر
journeymen	کارگر مزدور
accommodator	کارگر کمکی
longshoremen	کارگر اسکله
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
leavens	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
navvies	کارگر ساده
proletariat	طبقه کارگر
navvy	کارگر ساده
swots	کارگر زحمتکش
journeymen	کارگر متخصص
refiner	کارگر پالایشگاه
refiners	کارگر پالایشگاه
working classes	طبقه کارگر
craftsmen	کارگر ماهر
docker	کارگر بارانداز
craftsman	کارگر ماهر
dockers	کارگر لنگرگاه
exploitation of labor	استثمار کارگر
docker	کارگر لنگرگاه
farmhand	کارگر مزرعه
furnace man	کارگر کوره
workings	کارگر طرزکار
working	کارگر طرزکار
journeymen	کارگر ماهر
daysman	کارگر روزمزد
date labourer	کارگر روزمزد
labourparty	حزب کارگر
day laborer	روز کارگر
dockers	کارگر بارانداز
day labourer	کارگر روزمزد
Labour Party	حزب کارگر
May Day	روز کارگر
working class	طبقه کارگر
work people	کارگران طبقه کارگر
proletarian	عضو طبقه کارگر
workmanlike	شایسته کارگر خوب
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
workmanly	شایسته کارگر خوب
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
wright	کارگر سازنده نجار
working paper	ورقهء استخدام کارگر
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
effectively	بطور موثر یا کارگر
grisette	دختر کارگر فرانسوی
cordwainer	کارگر چرم ساز
pkeman	کارگر کلنگ دار
potman	کارگر اسفالت ساز
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر کان سنگ
railroader	کارگر راه اهن
pitman	کارگر درون معدن
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
penetratingly	بطور نافذ کارگر
outworker	کارگر خارج ازخانه
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
inflow of labor	جریان ورود کارگر
gandey dancer	کارگر راه اهن
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
deckhand	کارگر عرشه کشتی
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
luggie	کارگر سنگ شکن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
day laborer	کارگر روز مزد
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
navvies	کارگر کارهای خاکی
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
navvy	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
navvy	کارگر کارهای خاکی
time out	ساعت غیبت کارگر
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
navvies	کارگر غیر ماهر
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
submariner	کارگر زیر دریایی
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
to sweat workers	کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
take on	گرفتن کارگر هیاهو کردن
quarryman	کارگر معدن معدنچی سنگ کن
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com