Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
Other Matches
repeats
تکرار کردن تکرار شدن
repeat
تکرار کردن تکرار شدن
pain in the neck (ass)
<idiom>
کاریا شخص رنجش آور
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
quotes
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil
سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism
تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
to express one's heartfelt
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pretend illness
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
topull oneself together
خودرا جمع کردن
to a one's right
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
to breakin
خودرا داخل کردن
to sow one's wild oats
چل چلی خودرا کردن
off one's chest
<idiom>
خودرا خالی کردن
to busy oneself
خودرا مشغول کردن
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
to addict oneself
عادت کردن خودرا معتادکردن
To set ones watch .
ساعت خودرا میزان کردن
to givein one's a.
موافقت خودرا اعلام کردن
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
hold one's own
موقعیت خودرا حفظ کردن
To play ones part .
نقش خودرا بازی کردن
hold one's ground
موقعیت خودرا حفظ کردن
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
to recover damages
خسارت خودرا جبران کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recant
گفته خود را تکذیب کردن
recants
گفته خود را تکذیب کردن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
to carry oneself
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
to bridle one's anger
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
to put in for
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
To perfect oneself in a foreign language .
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to lick one's
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to secure a debtby a mortagage
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
to cry peccavi
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
replicated
تکرار کردن
replicate
تکرار کردن
iterate
تکرار کردن
replicating
تکرار کردن
renews
تکرار کردن
renewing
تکرار کردن
replicates
تکرار کردن
reiterating
تکرار کردن
reiterates
تکرار کردن
reiterated
تکرار کردن
reiterate
تکرار کردن
repeat
تکرار کردن
repeats
تکرار کردن
ingeminate
تکرار کردن
renew
تکرار کردن
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
to make repeat
وادار به تکرار کردن
ingeminate
تکرار و تاکید کردن
over and over
<idiom>
مکرا تکرار کردن
reduplicate
تکرار کردن دوچندان
recapitulating
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulates
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulated
رئوس مطالب را تکرار کردن
repeats
مکرر کردن تکرار شدن
recapitulate
رئوس مطالب را تکرار کردن
repeat
مکرر کردن تکرار شدن
backtell
رله کردن دستورات تکرار فرامین
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
to rangeoneself
خودرا
dixit
گفته
doctrines
گفته
statement
گفته
dite
گفته
sentence
گفته
sentencing
گفته
sentences
گفته
doctrine
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
dicta
گفته
parol
گفته
statements
گفته
sayings
گفته
saying
گفته
to dress up
خودرا اراستن
to a onself
خودرا اراستن
to d. oneself up
خودرا گرفتن
to suppress one's propensities
خودرا فرونشاندن
he pretended to be asleep
خودرا بخواب زد
so saying
اینرا گفته
that was said above
که دربالا گفته شد
It is being said that ...
گفته می شود که ...
maxim
گفته اخلاقی
unsay
گفته نشدن
statements
گفته بیانیه
spoken
گفته شده
told
گفته شده
tags
گفته مبتذل
said
گفته شده
he is said to have fled
گفته اند
statement
گفته بیانیه
maxims
گفته اخلاقی
that was said above
که درفوق گفته شد
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
ipsedixit
گفته محض
laconism
گفته پر مغز
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
byword
گفته اخلاقی
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
bywords
گفته اخلاقی
tag
گفته مبتذل
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
missatement
گفته نادرست
ipso dixit
گفته محض
one's accomplice
همدست خودرا لودادن
to plume oneself
با پیرایه خودرا اراستن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
to slake one's revenge
انتقام خودرا گرفتن
he betray himself
او خودرا رسوا ساخت
to pay one's way
خرج خودرا دراوردن
mince
حرف خودرا خوردن
minces
حرف خودرا خوردن
insconce
خودرا جای دادن
pontify
خودرا مقدس نمودن
self assertion
خودرا جلو اندازی
to a. one selt
انتقام خودرا کشیدن
to boure one's way
راه خودرا بزوربازکردن
to show ones cards
قصد خودرا اشکارکردن
to compromise oneself
خودرا مظنون یا رسواکردن
to express one self
مقاصد خودرا فهماندن
flatten
روحیه خودرا باختن
back-pedalled
حرف خودرا پس گرفتن
to veil oneself
روی خودرا پوشاندن
to try one's luck
بخت خودرا ازمودن
To go through fire and water.
خودرا به آب وآتش زدن
to sun one self
خودرا افتاب دادن
flattens
روحیه خودرا باختن
back-pedalling
حرف خودرا پس گرفتن
To step aside . to shy from . To withdraw .
خودرا کنا رکشیدن
back-pedals
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedal
حرف خودرا پس گرفتن
divers statements
گفته هایی چند
ipso dixit
او خود گفته است
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
it is truly said
راست گفته اند
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
direct oration
گفته یا قول مستقیم
it is well said
خوب گفته اند
aforesid
پیش گفته شده
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above said
بالا گفته شده
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
ipsedixit
خود او گفته است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
foregoning
پیش گفته شده
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
to change one's course
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
underplays
دست خودرا ادا نکردن
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
underplay
دست خودرا ادا نکردن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
take in stride
<idiom>
خودرا به باد سرنوشت دادن
to play one's role
وفیفه خودرا انجام دادن
To set ones hopes on something.
امید خودرا به چیزی بستن
say one's piece
<idiom>
آشکارا نظر خودرا گفتن
to play possum
خودرا بنا خوشی زدن
to stay one's stomach
شکم خودرا اندکی سیرکردن
to keep the wolf from the door
خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
go to pieces
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
to serve one's term
خدمت خودرا انجام دادن
to use one's d.
عقل یا نظر خودرا بکاربردن
to cut ones way
راه خودرا ازموانع بازکردن
wrathful
عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
to detain one's due
بدهی خودرا نگه داشتن
get out of hand
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
to protrude one's tongue
زبان خودرا بیرون انداختن
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
dictums
گفته افهار نظر قضایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com