Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
the end crowns all
کار راکه کرانکه تمام کرد
Other Matches
corkage
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
nemo dat quod non habet
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
to gild the pill
چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
to freshen rope
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
char
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
panorama
تمام نما اینه تمام نما
whole
تمام
all night
در تمام شب
it is all up
تمام شد
rounded
پر تمام
thru
تمام
off
تمام
fullest
تمام
full-face
تمام رخ
full face
تمام رخ
thorough
تمام
incomplete
نا تمام
full length
تمام قد
full
تمام
through
تمام
full-length
تمام قد
out-and-out
تمام
lion's share
تمام
entire
تمام
yame
تمام
It's over.
تمام شد.
out and out
تمام
complete
تمام
whole length
تمام قد
completed
تمام
completes
تمام
completing
تمام
get (something) over with
<idiom>
تمام کردن
passes
تمام شدن
thoroughgoing
تمام وکمال
rounds complete
تیر تمام شد
fuller
کامل تر تمام تر
run out of
تمام کردن
due
تمام شده
rounded
تمام شده
lie in
تمام شدن
ammo zero
مهمات تمام
full-scale
تمام عیار
thru
تمام شده
out
در بیرون تمام
all d.
در تمام روز
defunct
تمام شده
pucka
تمام عیار
all risks
تمام خطرات
all day long
<idiom>
تمام روز
all this
تمام اینها
goes
تمام شدن
go
تمام شدن
pukka
تمام عیار
sterling
تمام عیار
processor
تمام کننده
outed
در بیرون تمام
round d.
دوجین تمام
out-
در بیرون تمام
all out
باشدت تمام
inchoate
نیمه تمام
to see through
تمام کردن
full-time
تمام وقت
to eat up
تمام کردن
to draw to an end
تمام شدن
spring-clean
تمام وکمالتمیزکردن
lie-in
تمام شدن
fulfils
تمام کردن
fulfills
تمام کردن
fulfilling
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
to fill out
تمام کردن
to finish off
تمام کردن
par excellence
به تمام معنی
to see out
تمام کردن
to run away with
تمام کردن
use up
تمام کردن
whole hog
تمام راه
wrap up
تمام شدن
yean round
در تمام سال
yearlong
یکسال تمام
dyed-in-the-wool
تمام و کمال
dyed-in-the-wool
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
تمام عیار
through
تمام شده
A whole week
یک هفته تمام
to blow over
تمام شدن
attaining
تمام کردن
unfinished
تمام نشده
full
تمام تکمیل
full
تمام قدرت
fullest
تمام تکمیل
main
بزرگ تمام
main
مهم تمام
fullest
تمام قدرت
peter
تمام شدن
short measure full measure
پیمانه تمام
the full of the moon
ماه تمام
the game is up
بازی تمام شد
the whole world
تمام دنیا
three whole years
سه سال تمام
thorough going
تمام وکمال
integrating
تمام کردن
integrates
تمام کردن
integrate
تمام کردن
attains
تمام کردن
attained
تمام کردن
attain
تمام کردن
thoro
تمام وکمال
thoro
کامل تمام
exhaustible
تمام شدنی
go through with
<idiom>
تمام کردن
holosymmetric
تمام وجه
full-page
تمام صفحه
forth
تمام کردن
finishing
تمام کاری
finished
تمام شده
integral
کامل تمام
full duplex
تمام دو رشتهای
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
full moon
ماه تمام
all
: همه تمام
all-
: همه تمام
end of mission
ماموریت تمام
holohedron
تمام وجهی
f. and fell
تمام بودن
f. sixmiles
6میل تمام
holohedral
تمام وجه
fiddle away
تمام کردن
finisher
تمام کننده
fulfill
تمام کردن
full adder
تمام افزایشگر
full automatic
تمام اتوماتیک
full blown
تمام کامل
full mouthed
تمام دندان
full orbed
تمام روشن
full pay
حقوق تمام
fullword
تمام کلمه
fully automatic
تمام اتوماتیک
best of both worlds
<idiom>
تمام مزایا
fully automatic machine
تمام اتومات
wholly
تمام وکمال
get through
تمام کردن
give out
تمام شدن
hade
شیب تمام
he is fifty
تمام دارد
fullmouthed
تمام دندان
full word
تمام کلمه
full pay
مواجب تمام
full scale
تمام عیار
full screen
تمام صفحه
full blown
تمام شکفته
full subtractor
تمام کاهشگر
unfailing
تمام نشدنی
full time
تمام روز
full tracked
تمام شنی
full tracked
تمام زنجیر
full view
نمای تمام رخ
full wave
تمام موج
cosines
جیب تمام
mast high
تمام افراشته
in full
تمام وکمال
payment in full
پرداخت تمام
completive
تمام کننده
exhausted
تمام شده
cosine
جیب تمام
in full fig
درلباس تمام
by all means
با تمام وسائل
over with
تمام شده
give out
<idiom>
تمام شده
cosecant
قطرفل تمام
full-blown
تمام کامل
consumptible
تمام شدنی
passed
تمام شدن
an a fact
تمام شده
full-blown
تمام شگفته
consummative
تمام کننده
depletable
تمام شدنی
pass
تمام شدن
construction work in progress
هزینه ساختمانهای نا تمام
all wave antenna
انتن تمام موج
full text searching
جستجوی تمام متن
full wave rectifier
یکسوکننده تمام موجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com