Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
wonderwork
کار عجیب مهارت
Search result with all words
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
unfamiliar
عجیب
eccentrics
عجیب
strangest
عجیب
rummy
عجیب
stupendous
عجیب
queerish
عجیب
eccentric
عجیب
ajeeb
عجیب
marvellous
عجیب
marvelous
عجیب
tremendous
عجیب
unfamiliarity
عجیب
wonderful
عجیب
strange
عجیب
exotic
عجیب وغریب
odd
عجیب غریب
odd
ادم عجیب
way-out
عجیب و غریب
surreal
عجیب و غریب
grotesque
غریب و عجیب
oddest
ادم عجیب
rum
عجیب و غریب
off-center
<idiom>
عجیب وغریب
oddest
عجیب غریب
odder
ادم عجیب
odder
عجیب غریب
way out
عجیب و غریب
queer
عجیب و غریب
queerer
عجیب و غریب
screwier
عجیب وغریب
screwiest
عجیب وغریب
screwy
عجیب وغریب
miracle
چیز عجیب
miracles
چیز عجیب
extravagant
عجیب غریب
outlandish
عجیب و غریب
oddballs
عجیب و غریب
oddball
عجیب و غریب
quizzical
عجیب و غریب
quizzically
عجیب و غریب
peculiar
عجیب وغریب
antic
غریب و عجیب
unearthly
عجیب و غریب
freakish
عجیب وغریب
queerest
عجیب و غریب
a strange
[an odd]
way
سبکی عجیب
funny
خنده اور عجیب
wonder work
معجزه استادی عجیب
grotesquerie
چیز عجیب و غریب
funnier
خنده اور عجیب
eccentrically
بطور عجیب و غریب
unco
جالب توجه عجیب
geezer
ادم عجیب و منزوی
stupendously
بطور شگرف یا عجیب
geezers
ادم عجیب و منزوی
baboons
شکل عجیب وغریب
baboon
شکل عجیب وغریب
funniest
خنده اور عجیب
(be) fishy
<idiom>
عجیب وشگفت برانگیز
oddities
چیز عجیب و غریب
gargoyles
هر نوع تصویر عجیب
gargoyle
هر نوع تصویر عجیب
peculiarities
صفت عجیب وغریب
for a wonder
خیلی عجیب است که
peculiarity
صفت عجیب وغریب
codgers
ادم عجیب وغریب
codger
ادم عجیب وغریب
weirdo
آدم عجیب و غریب
grotesquely
بطور عجیب و غریب
weirdos
آدم عجیب و غریب
trangam
اسباب عجیب وغریب
oddity
چیز عجیب و غریب
wondrous
حیرت زا عجیب وشگفت انگیز
That is very odd . how strange !
خیلی غریب ( عجیب ) است
screwball
ادم عجیب غریب ابله
baroque
ارایش عجیب وغریب بی تناسب
conceit
[بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
Teddy boys
ملبس به جامه های عجیب و غریب
This house has a strange history.
تاریخچه این خانه عجیب است
What strang clothes youre wearing .
چه لبا ؟ عجیب غریبی تنت است
Teddy boy
ملبس به جامه های عجیب و غریب
contraption
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
What is that strange contraption you've got in the garage?
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
What are those strange noises?
این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
rococo
سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
credential
مهارت
skill less
بی مهارت
skilless
بی مهارت
unskillful
بی مهارت
expertise
مهارت
qualification
مهارت
expertise
مهارت
handiness
مهارت
proficiency pay
حق مهارت
competence
مهارت
dextrously
به مهارت
deftness
مهارت
adroitness
مهارت
adeptness
مهارت
skill
مهارت
light handedness
مهارت
masterkiness
مهارت
gripe
مهارت
know-how
مهارت
techniques
فن مهارت
artifice
مهارت
execute
مهارت
technique
مهارت
artifices
مهارت
workmanship
مهارت
sophistication
مهارت
technique
فن مهارت
unskilled
بی مهارت
incompetent
بی مهارت
facility
مهارت
skill
مهارت
executing
مهارت
executed
مهارت
executes
مهارت
ingenuity
مهارت
groove
مهارت
grooves
مهارت
ham fisted
بی مهارت
proficiency
مهارت
ham handed
بی مهارت
inapt
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
inexpert
بی مهارت
techniques
مهارت
maladroit
بی مهارت
knack
مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
crafts
مهارت نیرنگ
qualification
مهارت فنی
craft
مهارت نیرنگ
manipulation
انجام با مهارت
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
tactless
بی مهارت بی سلیقه
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
competence
مهارت فنی
seamanship
مهارت در دریانوردی
qualification
کسب مهارت
wimp
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
credential
مهارت فنی
qualification
مهارت فنی
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
wuss(y)
آدم بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
weakling
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
wet
آدم بی مهارت
cissy
آدم بی مهارت
jessie
آدم بی مهارت
skill
مهارت فنی
versatility
روانی مهارت
fundamental skill
مهارت بنیادی
skill learning
مهارت اموزی
human skill
مهارت انسانی
skill level
پایه مهارت
expertness
خبرویت مهارت
sport skill
مهارت ورزشی
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
fine skill
مهارت فریف
tact
کاردانی مهارت
dauber
نقاش بی مهارت
motor skill
مهارت حرکتی
manual skill
مهارت دستی
natatorial skill
مهارت در شنا
proficiency
مهارت تخصص
qualify
کسب مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
qualifies
کسب مهارت
grotesque
[تصاویر با مناظر عجیب و غریب معمولا در سرداب ها استفاده می شود.]
[معماری]
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
skill
مهارت عملی داشتن
skill level
پایه مهارت فنی
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
showboating
نمایش دادن مهارت
seaman ship
مهارت در راندن قایق
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
master
کسب مهارت کردن
fine art
هر مهارت هنری وفریف
mastered
کسب مهارت کردن
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
surfmanship
مهارت در موج سواری
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
masters
کسب مهارت کردن
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com