English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
economic good کالای اقتصادی
Search result with all words
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
Other Matches
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic aggregates مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
economic imperialism جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
stolen goods کالای مسروقه
consignments کالای امانی
consignment کالای امانی
contraband کالای غیرمجاز
contraband کالای قاچاق
the goods in question کالای موردبحث
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
goods in pledge کالای گروی
Contraband goods. کالای قا چاق
rip-offs کالای قلابی
rip-off کالای قلابی
limited editions کالای محدود
merchandise کالای تجارتی
limited edition کالای محدود
shoddy کالای تقلبی
scaron کالای کمیاب
wage good کالای مزدی
goods afloat کالای در راه
smuggled merchandise کالای قاچاق
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
import کالای رسیده
normal good کالای معمولی
smuggled goods کالای قاچاق
normal good کالای عادی
naval stores کالای دریایی
in wards کالای رسیده
inferior good کالای پست
knit goods کالای کش بافت
labeled cargo کالای ویژه
purpose made کالای سفارشی
luxury good کالای لوکس
consigned inventory کالای امانی
business goods کالای تولیدی
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسالی
bonded good کالای گمرکی
consumer brand کالای پر مصرف
consumer's goods کالای مصرفی
class ii property کالای طبقه 2
easy commodity کالای نا مرغوب
dead stock کالای بنجل
class i property کالای طبقه 1
end item کالای ضروری
fakement کالای قلب
jetsam کالای اب اورد
final goods کالای نهائی
consumer goods کالای مصرفی
flotsam کالای اب اورده
free good کالای رایگان
frustrated cargo کالای سرگردان
stapling کالای عمده
giffen good کالای گیفن
stapled کالای عمده
staple کالای عمده
general cargo کالای معمولی
frustrated cargo کالای متروکه
dead stock کالای بدون خریدان
finished product کالای اماده فروش
perishable کالای فاسد شونده
consignee گیرنده کالای ارسالی
perishable کالای فاسد شدنی
ban item کالای ممنوع الورود
scrap-heap انبار کالای قراضه
shipments کالای در حال حمل
importable کالای قابل واردکردن
consignment محموله کالای ارسالی
inbound cargo کالای تخلیه نشده
consignment کالای امانت فروش
inwards واردات کالای رسیده
perishable کالای سریع الفساد
shipment کالای در حال حمل
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
commodity market بازار کالای مصرفی
consignments کالای امانت فروش
scrap heap انبار کالای قراضه
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
the free list صورت کالای بی گمرک
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
delivery کالای ارسال شده
velveting کالای مخملی مخمل
consignment کالای ارسال شده
consignments محموله کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسال شده
staple goods کالای بسیار ضروری
stock in trade موجودی کالای مغازه
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
swag کالای دزدیده شده
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
standards کالای جانشین رزمی
standard کالای جانشین رزمی
pilefered shipment کالای حراج شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
shipment کالای حمل شده باکشتی
exporting بیرون بردن کالای صادره
exported بیرون بردن کالای صادره
export بیرون بردن کالای صادره
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
shipments کالای حمل شده باکشتی
common goods کالای مورد نیاز عموم
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
economical اقتصادی
economic اقتصادی
economies اقتصادی
economy اقتصادی
socio economic اقتصادی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
economic problems مشکلات اقتصادی
economic profit سود اقتصادی
economic potential نیروی اقتصادی
economic indicator علائم اقتصادی
economic progress پیشرفت اقتصادی
economic problems مسائل اقتصادی
economic principles اصول اقتصادی
economic power قدرت اقتصادی
economic pressure فشار اقتصادی
economic history تاریخ اقتصادی
economic progress ترقی اقتصادی
economic potential قدرت اقتصادی
economic policy سیاست اقتصادی
economic man انسان اقتصادی
economic life عمر اقتصادی
economic law قانون اقتصادی
economic justification توجیه اقتصادی
economic interest منافع اقتصادی
economic integration همبستگی اقتصادی
economic integration یکپارچگی اقتصادی
economic institutions نهادهای اقتصادی
economic independence استقلال اقتصادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com