English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
shoddy کالای تقلبی
Other Matches
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
fraudlous تقلبی
piratic تقلبی
pinchbeck تقلبی
counterfeit تقلبی
made-up تقلبی
made up تقلبی
counterfeited تقلبی
counterfeiting تقلبی
counterfeits تقلبی
unfeigned تقلبی
supposititious تقلبی
unfathered تقلبی
suppositious تقلبی
denaturant تقلبی مصنوعی
A counterfeit banknote. اسکناس تقلبی
Fake articles. اجناس تقلبی
knotless بافت تقلبی
adulterine قاچاقی تقلبی
adulterant چیز تقلبی
loaded dice طاس تقلبی
imitation چیز تقلبی
imitations چیز تقلبی
adulterating چیز تقلبی ساختن
adulterates چیز تقلبی ساختن
adulterate چیز تقلبی ساختن
Adulterated foodstuff. مواد غذایی تقلبی
uttering ترویج سکه تقلبی یا اسنادمجعول
dummy دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummies دروغی تقلبی موضع فریبنده
acrylic fibers الیاف مصنوعی اکریلیک [گاه در فرش بصورت تقلبی به جای پشم استفاده می شود]
utter false coin جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
fraudulent weave [false] بافت تقلبی [بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
alternate knot گره یک در میان (نوعی گره تقلبی)
consumer goods کالای مصرفی
frustrated cargo کالای متروکه
flotsam کالای اب اورده
bonded good کالای گمرکی
general cargo کالای معمولی
inferior good کالای پست
stolen goods کالای مسروقه
in wards کالای رسیده
goods in pledge کالای گروی
the goods in question کالای موردبحث
staple کالای عمده
stapled کالای عمده
stapling کالای عمده
goods afloat کالای در راه
giffen good کالای گیفن
normal good کالای عادی
frustrated cargo کالای سرگردان
free good کالای رایگان
purpose made کالای سفارشی
final goods کالای نهائی
luxury good کالای لوکس
fakement کالای قلب
dead stock کالای بنجل
easy commodity کالای نا مرغوب
economic good کالای اقتصادی
normal good کالای معمولی
naval stores کالای دریایی
labeled cargo کالای ویژه
knit goods کالای کش بافت
consumer's goods کالای مصرفی
smuggled merchandise کالای قاچاق
business goods کالای تولیدی
smuggled goods کالای قاچاق
class i property کالای طبقه 1
class ii property کالای طبقه 2
scaron کالای کمیاب
consigned inventory کالای امانی
consumer brand کالای پر مصرف
end item کالای ضروری
contraband کالای قاچاق
consignment کالای ارسالی
Contraband goods. کالای قا چاق
merchandise کالای تجارتی
contraband کالای غیرمجاز
delivery کالای ارسالی
rip-offs کالای قلابی
rip-off کالای قلابی
import کالای رسیده
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
shipment [American] کالای ارسالی
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
limited edition کالای محدود
limited editions کالای محدود
consignment کالای امانی
wage good کالای مزدی
commodities کالای مصرفی
jetsam کالای اب اورد
commodity کالای مصرفی
consignments کالای امانی
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
pilefered shipment کالای حراج شده
finished product کالای اماده فروش
shipment [American] کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
inbound cargo کالای تخلیه نشده
importable کالای قابل واردکردن
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
inwards واردات کالای رسیده
delivery کالای ارسال شده
dead stock کالای بدون خریدان
scrap-heap انبار کالای قراضه
scrap heap انبار کالای قراضه
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
perishable کالای سریع الفساد
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای فاسد شونده
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
shipment کالای در حال حمل
velveting کالای مخملی مخمل
consignment محموله کالای ارسالی
swag کالای دزدیده شده
consignment کالای امانت فروش
the free list صورت کالای بی گمرک
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
shipments کالای در حال حمل
stock in trade موجودی کالای مغازه
ban item کالای ممنوع الورود
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
consignee گیرنده کالای ارسالی
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
staple goods کالای بسیار ضروری
standards کالای جانشین رزمی
standard کالای جانشین رزمی
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
exported بیرون بردن کالای صادره
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
export بیرون بردن کالای صادره
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
common goods کالای مورد نیاز عموم
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
shipments کالای حمل شده باکشتی
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
exporting بیرون بردن کالای صادره
finish stock موجودی کالای ساخته شده
shipment کالای حمل شده باکشتی
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com