English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
naval stores کالای دریایی
Search result with all words
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
Other Matches
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
labeled cargo کالای ویژه
purpose made کالای سفارشی
import کالای رسیده
import کالای وارده
scaron کالای کمیاب
imported کالای رسیده
knit goods کالای کش بافت
commodities کالای مصرفی
the goods in question کالای موردبحث
inferior good کالای پست
fakement کالای قلب
in wards کالای رسیده
normal good کالای معمولی
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
normal good کالای عادی
stolen goods کالای مسروقه
importing کالای رسیده
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
staple کالای عمده
consignment کالای امانی
consignments کالای امانی
imported کالای وارده
stapled کالای عمده
consumer goods کالای مصرفی
contraband کالای غیرمجاز
smuggled goods کالای قاچاق
smuggled merchandise کالای قاچاق
luxury good کالای لوکس
contraband کالای قاچاق
importing کالای وارده
wage good کالای مزدی
dead stock کالای بنجل
flotsam کالای اب اورده
stapling کالای عمده
easy commodity کالای نا مرغوب
economic good کالای اقتصادی
Contraband goods. کالای قا چاق
consignment کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسالی
consumer's goods کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
consigned inventory کالای امانی
end item کالای ضروری
frustrated cargo کالای متروکه
rip-offs کالای قلابی
free good کالای رایگان
merchandise کالای تجارتی
limited edition کالای محدود
business goods کالای تولیدی
bonded good کالای گمرکی
general cargo کالای معمولی
delivery کالای ارسالی
frustrated cargo کالای سرگردان
rip-off کالای قلابی
class i property کالای طبقه 1
limited editions کالای محدود
giffen good کالای گیفن
class ii property کالای طبقه 2
jetsam کالای اب اورد
final goods کالای نهائی
scrap-heap انبار کالای قراضه
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
scrap heap انبار کالای قراضه
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
standards کالای جانشین رزمی
standard کالای جانشین رزمی
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
consignee گیرنده کالای ارسالی
consignment کالای امانت فروش
pilefered shipment کالای حراج شده
commodity market بازار کالای مصرفی
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
ban item کالای ممنوع الورود
shipments کالای در حال حمل
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
dead stock کالای بدون خریدان
perishable کالای فاسد شونده
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای سریع الفساد
inbound cargo کالای تخلیه نشده
staple goods کالای بسیار ضروری
stock in trade موجودی کالای مغازه
swag کالای دزدیده شده
finished product کالای اماده فروش
velveting کالای مخملی مخمل
inwards واردات کالای رسیده
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
importable کالای قابل واردکردن
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
delivery کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
shipment [American] کالای ارسال شده
consignment محموله کالای ارسالی
shipment کالای در حال حمل
the free list صورت کالای بی گمرک
exporting بیرون بردن کالای صادره
shipment کالای حمل شده باکشتی
exported بیرون بردن کالای صادره
shipments کالای حمل شده باکشتی
export بیرون بردن کالای صادره
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
finish stock موجودی کالای ساخته شده
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
common goods کالای مورد نیاز عموم
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com