Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
Other Matches
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
bonded good
کالای گمرکی
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
i have no knowledge of it
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
در یاد ندارم بخاطر ندارم
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
i have nothing
ندارم
i have no objection to that
به ان اعتراضی ندارم
I am dead broke . I am penniless.
یک غاز هم ندارم
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
Are there any letters for me?
من نامه ای ندارم؟
i cannot bear him
حوصله او را ندارم
Are there any messages for me?
من پیغامی ندارم؟
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
i am not in
حالش را ندارم
i am not a with him
با او اشنایی ندارم
i dont meant it
مقصودی ندارم
I'm not worth it.
من ارزش اونو ندارم.
I have no small change.
من پول خرد ندارم.
No offence!
قصد اهانت ندارم!
No harm meant!
قصد اهانت ندارم!
I'm up to my ears
<idiom>
فرصت سر خاراندن ندارم
My pain has gone.
دیگر درد ندارم.
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
i have no work today
امروز کاری ندارم
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
i do not feel like working
کار کردن ندارم
i am reluctant to go
میل ندارم بروم
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
I am not in the mood.
حال وحوصله ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
ازاودل خوشی ندارم
I'm fine with it.
<idiom>
من باهاش مشکلی ندارم.
I have nothing against you .
با شما مخالفتی ندارم
I have nothing to do with politics.
کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing .
علم غیب که ندارم
i reck not of danger
من باکی از خطر ندارم
I have nothing to do with him .
با اوسر وکاری ندارم
customs agent
نماینده گمرکی
debenture
گواهینامه گمرکی
treaty duty
حق متعارف گمرکی
customs duty
حقوق گمرکی
tariffs
تعرفه گمرکی
customs duties
حقوق گمرکی
tariff
تعرفه گمرکی
clearance
ترخیص گمرکی
custom union
اتحادیه گمرکی
custom tariff
تعرفه گمرکی
custom duties
حقوق گمرکی
bonded ware house
انبار گمرکی
customs duty
تعرفه گمرکی
customs duty
عوارض گمرکی
customs duties
عوارض گمرکی
customs dutios
حقوق گمرکی
customs entry form
افهارنامه گمرکی
customs tariff
تعرفه گمرکی
customs tariff
حقوق گمرکی
customs union
اتحادیه گمرکی
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
That is fine by me if you agree.
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I have no doubt that you wI'll succeed.
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I don't have it in my power to help you.
من توانایی کمک به شما را ندارم.
i have nothing else
هیچ چیز دیگر ندارم
I cant take (stand) it any longer.
بیش از این تاب ندارم
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
She is not concerned with all that .
با این کارها کاری ندارم
I havent heard of her for a long time.
مدتها است از او خبری ندارم
I dislike dull colors .
رنگهای مات را دوست ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
I am minding my own business.
کاری بکار کسی ندارم
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing more to say .
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
duty free
معاف از عوارض گمرکی
duty free
بخشوده از حقوق گمرکی
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
import surcharge
حقوق گمرکی اضافه
customs declaration
افهار نامه گمرکی
countervailing duties
حقوق گمرکی جبرانی
brussels nomenclature
تعرفه گمرکی بروکسل
duties free
معاف از حقوق گمرکی
duty free
فاقد حقوق گمرکی
countervailing duty
حقوق گمرکی جبرانی
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
drawback
برگشت حقوق گمرکی
drawbacks
استرداد حقوق گمرکی
drawbacks
برگشت حقوق گمرکی
customs broker
واسطه امور گمرکی
custom
حقوق گمرکی گمرک
customs agent
واسطه کارهای گمرکی
tariffs
عوارض تعرفه گمرکی
dutiable
مشمول حقوق گمرکی
tariff
عوارض تعرفه گمرکی
preferential duties
حقوق گمرکی امتیازی
quayage
عوارض گمرکی و دریایی
customs declaration
اظهار نامه گمرکی
drawback
استرداد حقوق گمرکی
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
ido not feel my legs
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
You must be joking (kidding).
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
Customs and Excise
اداره حقوق و عوارض گمرکی
duties paid
حقوق گمرکی پرداخت شده
prohibitive tariff
حقوق گمرکی منع کننده
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
ad valorem duty
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
ad valorem duty
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
specific duties
عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I don't socialize much these days.
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
tonnage
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
ddp
paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
out of bond
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
protective tariffs
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
consigned inventory
کالای امانی
consumer brand
کالای پر مصرف
luxury good
کالای لوکس
consumer's goods
کالای مصرفی
class ii property
کالای طبقه 2
rip-offs
کالای قلابی
consumer goods
کالای مصرفی
flotsam
کالای اب اورده
normal good
کالای عادی
wage good
کالای مزدی
limited edition
کالای محدود
normal good
کالای معمولی
naval stores
کالای دریایی
limited editions
کالای محدود
business goods
کالای تولیدی
rip-off
کالای قلابی
class i property
کالای طبقه 1
labeled cargo
کالای ویژه
free good
کالای رایگان
stolen goods
کالای مسروقه
smuggled merchandise
کالای قاچاق
dead stock
کالای بنجل
inferior good
کالای پست
giffen good
کالای گیفن
fakement
کالای قلب
end item
کالای ضروری
in wards
کالای رسیده
economic good
کالای اقتصادی
scaron
کالای کمیاب
easy commodity
کالای نا مرغوب
Contraband goods.
کالای قا چاق
purpose made
کالای سفارشی
delivery
کالای ارسالی
consignment
کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسالی
goods in pledge
کالای گروی
goods afloat
کالای در راه
the goods in question
کالای موردبحث
knit goods
کالای کش بافت
general cargo
کالای معمولی
final goods
کالای نهائی
frustrated cargo
کالای متروکه
frustrated cargo
کالای سرگردان
smuggled goods
کالای قاچاق
merchandise
کالای تجارتی
imported
کالای وارده
imported
کالای رسیده
contraband
کالای قاچاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com