English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
Other Matches
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
saloon car اتومبیل کالسکهای
limousine نوعی اتومبیل کالسکهای
limousines نوعی اتومبیل کالسکهای
railroad carriage اطاق کالسکهای راه اهن
limousines اتومبیل کالسکهای خودروسواری بزرگ
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
buoyant mine case بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man سوار در سوار نظام
phonendoscope شنیده میشوند
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
concise ness کوتاهی
dwarfishness کوتاهی
shortness کوتاهی
brachylogy کوتاهی
defaulted کوتاهی
default کوتاهی
brevity کوتاهی
non feasnce کوتاهی
transience کوتاهی
transience or cy کوتاهی
lowness کوتاهی
abridgement کوتاهی
defaults کوتاهی
defaulting کوتاهی
delinquency کوتاهی
succinctness کوتاهی
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
he did his level best کوتاهی نکرد
defult کوتاهی ورزیدن
negligence قصور کوتاهی
compend کوتاهی اختصار
defaulter کوتاهی کننده
failings درصورت کوتاهی از
defaulters کوتاهی کننده
non feasor کوتاهی کننده
failures کوتاهی قصور
compendium مختصر کوتاهی
shorrcomer کوتاهی کننده
in a short time در یک مدت کوتاهی
failing درصورت کوتاهی از
failure کوتاهی قصور
plasmodium نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
curtness کوتاهی وتندی سخن
skateboards وسیله کوتاهی با 4 قرقره
for a short time بری مدت کوتاهی
skateboard وسیله کوتاهی با 4 قرقره
ballistic مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
hard hack بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
impulse پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
impulses پالسی که زمان کوتاهی می ماند
coated chippings خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
i will do my possible هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
initial تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initials تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
windbreak درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
trundle bed تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
zeeman پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
interspinalis ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
to pause [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
Gothic Revival [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
loader برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
gradine [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
trunks بدنه
shaft بدنه
trunk بدنه
shafts بدنه
casing بدنه
fuselages بدنه
bodies بدنه
framework بدنه
frameworks بدنه
body بدنه
contour بدنه
fuselage بدنه
casings بدنه
hulls بدنه
housing بدنه
bridge deck بدنه پل
hull بدنه
compartment بدنه
compartments بدنه
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
to connect to frame اتصال به بدنه
airframe بدنه هواپیما
white body بدنه سفید
buffer body بدنه دافع
head شبکه یا بدنه
cartridge shell بدنه پوکه
hull column پایه بدنه
box type van body بدنه صندوق
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
magnet case بدنه اهنربا
magnet housing بدنه اهنربا
turbin casing بدنه توربین
monohull قایق با یک بدنه
motor casing بدنه موتور
auto body sheet بدنه اتومبیل
loop body بدنه حلقه
shafts بدنه چوبه
westwork بدنه غربی
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
automobile body sheet بدنه اتومبیل
tige بدنه ساقه
die stock بدنه رنده
hull بدنه قایق
hulk بدنه کشتی
hulks بدنه کشتی
shaft بدنه چوبه
trunks بدنه ستون
elevator casing بدنه بالابر
pump casting بدنه پمپ
trunk بدنه ستون
furnace body بدنه کوره
revetment پوشش بدنه
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
shells بدنه ساختمان
hull insurance بیمه بدنه
shelling بدنه ساختمان
stock بدنه رنده
stocked بدنه رنده
shell بدنه ساختمان
costa تیغه در بدنه
gate leaf بدنه دریچه سد
pressure hull بدنه ضد فشار
hulls بدنه قایق
hulls بدنه کشتی
fuselage بدنه هواپیما
fuselages بدنه هواپیما
hull بدنه کشتی
ground اتصال بدنه
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com