Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
full
کامل یا شامل همه چیز
fullest
کامل یا شامل همه چیز
Search result with all words
chip
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Other Matches
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
بطور کامل کامل
including
شامل
covering
شامل
Inc
شامل
far-reaching
شامل
inclusive
شامل
containing
شامل
sweeping
شامل
comprising
شامل
self inclusive
شامل
in
شامل
in-
شامل
retrospect
شامل گذشته
bimillenary
شامل دوهزار
embrace
شامل بودن
comprises
شامل بودن
comprised
شامل بودن
inclusive or
یای شامل
includible
شامل کردنی
trinomial
شامل سه نام
includable
شامل کردنی
comprise
شامل بودن
embraced
شامل بودن
embraces
شامل بودن
embracing
شامل بودن
engirdle
شامل بودن
butyric
شامل کره
applying
شامل شدن
ineligible
شامل نشدنی
engird
شامل بودن
apply
شامل شدن
applies
شامل شدن
excluding
شامل نشدن
do with
<idiom>
شامل شدن
butyraceous
شامل کره
inclusive or gate
دریچه یای شامل
encompasses
شامل بودن دربرگرفتن
exclusive
آنچه شامل نمیشود
plenary
شامل تمام اعضاء
encompassed
شامل بودن دربرگرفتن
plenaries
شامل تمام اعضاء
intraspecies
شامل گروه بخصوصی
intraspecific
شامل گروه بخصوصی
encompass
شامل بودن دربرگرفتن
encompassing
شامل بودن دربرگرفتن
exclusion
عمل شامل نشدن
excludes
شامل نشدن یا جداشدن
exclude
شامل نشدن یا جداشدن
over all
شامل همه چیز
across the board
شامل تمام طبقات
terraqueous
شامل خشکی ودریا
retroact
شامل گذشته شدن
echaustive
شامل همهء جزئیات
exhaustive
شامل تمام جرئیات
ex post facto
شامل اصول گذشته
thetic
وابسته به یا شامل پایان نامه
tetrahydrate
ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
entail
شامل بودن فراهم کردن
thetical
وابسته به یا شامل پایان نامه
tenementary
شامل ملک استیجاری اپارتمانی
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
entails
شامل بودن فراهم کردن
entailing
شامل بودن فراهم کردن
entailed
شامل بودن فراهم کردن
contains
شامل بودن خودداری کردن
contained
شامل بودن خودداری کردن
contain
شامل بودن خودداری کردن
tetraethyl
شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
apodictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
Is breakfast included?
آیا شامل صبحانه هم میشود؟
defensive
منطقه دفاعی شامل دروازه
interfaces
که شامل : کانال ورودی /خروجی
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
toffee
اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffees
اب نبات شامل شکر زردوشیره
gnomic
شامل پند و ضرب المثل
apodeictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
toffy
اب نبات شامل شکر زردوشیره
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
applying
درخواست کردن شامل حال بودن
applies
درخواست کردن شامل حال بودن
turki
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
sclav ect
عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
english sonnet
غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
apply
درخواست کردن شامل حال بودن
motorola
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
this proverb is not a to him
این مثل شامل حال اونیست
twinkle box
دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
except
مکان دهی و ادغام شامل نیست
turkic
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
bumf
اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
interactive
قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
adder
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
inclusive
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
scope
محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
subtend
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
storewide
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
adders
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
alphanumeric
صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
foundation
اسکلت اصلی فرش
[شامل تار و پود]
interactive
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
entablature
قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
Is mileage included?
آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
lipid
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipide
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
cpu
بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
triathlon
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
eighty track disk
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
slotting
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bibles
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
handshaking
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
bible
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slot
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
catchall
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
CD I
این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
alphanumeric
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
motorola
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
config.sys
در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
reprographics
تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
landplane
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
sash
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
sashes
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
bios
که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
chromel
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
voodooism
ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
epididymis
زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
gems
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
bells and whistles
یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
gem
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
homes
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
traffics
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
zeugma
اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
trafficking
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
cryoelectronic storage
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
AUTOEXEC.BAT
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
unmitigated
کامل
perfecting
کامل
empennage
دم کامل
perfects
کامل
main
کامل
of ripe years
کامل
exacted
کامل
in a entireness of state
کامل
echaustive
کامل
unqualified
کامل
full-fledged
کامل
absolutes
کامل
absolute
کامل
unabridged
کامل
fullest
کامل
semibreves
نت کامل
semibreve
نت کامل
all-out
کامل
self-contained
کامل
exact
کامل
entire
کامل
full
کامل
exacts
کامل
full fledged
کامل
perfected
کامل
complete
کامل
completing
کامل
completes
کامل
wall-to-wall
کامل
total
کامل
plenaries
کامل
totaled
کامل
totalling
کامل
totalled
کامل
totals
کامل
plenary
کامل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com