English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
work decrement کاهش بازده کار
Search result with all words
diminishing returns بازده کاهش یابنده
Other Matches
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decrease کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
revenue بازده
yields بازده
out put بازده
outturn بازده
feedback بازده
output بازده
efficiency بازده
yielded بازده
yield بازده
low yield بازده کم
high yield پر بازده
outputs بازده
returned بازده
returns بازده
returning بازده
return بازده
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
fair return بازده منصفانه
net yield بازده خالص
fair return بازده عادلانه
quantum yield بازده کوانتایی
rate of return نرخ بازده
energy gain بازده انرژی
fission to yield ratio بازده اتمی
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
redemption yield بازده خرید
overall efficiency بازده کلی
output per head بازده سرانه
lamp bulb efficiency بازده لامپ
farm yields بازده کشاورزی
farm yields بازده مزرعه
gross yield بازده ناخالص
high yield با بازده زیاد
high yielding farms مزارع پر بازده
low productivity بازده پائین
efficiency بازده سودمندی
mechanical efficiency بازده مکانیکی
motor efficiency بازده موتور
high yielding farms با بازده زیاد
ideal efficiency بازده ایده ال
injection efficiency بازده تزریق
generator efficiency بازده مولد
return of capital بازده سرمایه
luminosity بازده روشنایی
cardiac output بازده قلبی
average yield بازده متوسط
average return بازده متوسط
yields بازده انفجار
yielded بازده انفجار
yield بازده انفجار
diminishing returns بازده نزولی
average efficiency بازده متوسط
return [on something] نرخ بازده
payouts بازده سیستم
real time بازده فوری
payout بازده سیستم
combustion efficiency بازده احتراق
diminishing return بازده نزولی
turn over محصول بازده
transformer efficiency بازده مبدل
sustained yield بازده پیوسته
sustained yield بازده مستمر
earning yield بازده عواید
efficiency of rectification بازده یکسوکنندگی
emission efficiency بازده کاتد
volumetric efficiency بازده حجمی
conversion efficiency بازده تبدیل
yield of capital بازده سرمایه
commercial efficiency بازده صنعتی
decreasing return بازده نزولی
current yield بازده جاری
constant return بازده ثابت
internal rate of return نرخ بازده داخلی
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
by product recovery بازده محصولات فرعی
average net return بازده خالص متوسط
current ratio of transformer بازده شدتی مبدل
ampere hour efficiency of storage batter بازده باتری انبارهای
energy efficiency بازده انرژی لومینسانس
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
margin land حد نهایی بازده زمین
private rate of return نرخ بازده خصوصی
efficiency فعالیت مفید بازده
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
return to scale بازده نسبت به مقیاس
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
payload بازده حمل بارخودرو
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
payload بازده خودرو یا دستگاه
payloads بازده خودرو یا دستگاه
normal rate of return نرخ بازده متعارف
net rate of return نرخ بازده خالص
law of diminishing return قانون بازده نزولی
law of diminishing returns قانون کاهندگی بازده
payloads بازده حمل بارخودرو
law of increasing return قانون بازده فزاینده
law of increasing return قانون بازده صعودی
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
marginal return of capital بازده نهائی سرمایه
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
constant return to scale بازده ثابت نسبت به مقیاس
increasing returns to scale بازده فزاینده نسبت به مقیاس
yield of bonds نرخ بازده اوراق قرضه
available payload بازده قابل استفاده وسیله
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
automatic gain control کنترل بازده بطور خودکار
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
performances کار وسیله یادستگاه بازده عمل
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
performance کار وسیله یادستگاه بازده عمل
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
scaling law فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
scale down کاهش
rebate کاهش
subrtraction کاهش
abatement کاهش
concession کاهش
imminution کاهش
shrinkage کاهش
depreciatory کاهش
rebates کاهش
slowdown کاهش
decrement کاهش
degression کاهش
slowdowns کاهش
subraction کاهش
diminution کاهش
attenuation کاهش
slow down کاهش
reduce/enlarge کاهش
spoiled کاهش
wastage کاهش
relief کاهش
falling off کاهش
spoiling کاهش
spoils کاهش
devaluation کاهش
acceptances کاهش
acceptance کاهش
deduction کاهش
decrease کاهش
decreased کاهش
damp کاهش
dampers کاهش
falling-off کاهش
spoil کاهش
reductions کاهش
reduction کاهش
dampest کاهش
subtraction کاهش
declining کاهش
declines کاهش
decline کاهش
declined کاهش
decreases کاهش
downturn کاهش
mitigation کاهش
downturns کاهش
price reduction کاهش قیمت
palliator کاهش دهنده
scale down کاهش مقیاس
reduction کاهش احیاء
scale down کاهش تدریجی
prereduction کاهش اولیه
reductionism کاهش گری
deduction کاهش تفریق
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
dishoarding کاهش ذخیره
dishoarding کاهش اندوخته
disinflation کاهش تورم
disinflation کاهش ورم
disinvestment کاهش سرمایه
drive reduction کاهش سائق
drop in temperature کاهش دما
fall in temperature کاهش دما
reductions کاهش احیاء
reduction ratio نسبت کاهش
reductional تبدیل کاهش
palliation کاهش دادن
indiminishable کاهش ناپذیر
tax deduction کاهش مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com