Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (25 milliseconds)
English
Persian
lessen
کاهش دادن
lessened
کاهش دادن
lessening
کاهش دادن
lessens
کاهش دادن
palliation
کاهش دادن
to kern
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Search result with all words
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
decrease
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
devaluation
کاهش دادن ارزش پول
put down
پست کردن کاهش دادن
put-down
پست کردن کاهش دادن
put-downs
پست کردن کاهش دادن
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
credit squeeze
کاهش دادن اعتبار
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
to cut something
چیزی را کاهش دادن
to cut back
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
to cut down
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
Other Matches
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
falling-off
کاهش
slowdown
کاهش
slowdowns
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
falling off
کاهش
depreciatory
کاهش
relief
کاهش
attenuation
کاهش
imminution
کاهش
degression
کاهش
wastage
کاهش
damp
کاهش
dampers
کاهش
dampest
کاهش
spoils
کاهش
rebates
کاهش
downturns
کاهش
rebate
کاهش
downturn
کاهش
subtraction
کاهش
acceptance
کاهش
spoil
کاهش
acceptances
کاهش
decline
کاهش
declined
کاهش
spoiling
کاهش
declining
کاهش
decrement
کاهش
declines
کاهش
spoiled
کاهش
devaluation
کاهش
scale down
کاهش
abatement
کاهش
deduction
کاهش
subraction
کاهش
reductions
کاهش
decrease
کاهش
subrtraction
کاهش
reduction
کاهش
diminution
کاهش
slow down
کاهش
shrinkage
کاهش
concession
کاهش
decreases
کاهش
decreased
کاهش
mitigation
کاهش
wany
کاهش یافته
decreases
کاهش یافتن
speed reduction
کاهش سرعت
wane
کاهش یافتن
wage cuts
کاهش دستمزد
indiminishable
کاهش ناپذیر
slakes
کاهش فرونشستن
decrementation
کاهش پلهای
waning
کاهش یافتن
wanes
کاهش یافتن
waned
کاهش یافتن
abatable
کاهش پذیر
waney
کاهش یافته
lapse time
زمان کاهش
shrink
کاهش یافتن
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
scale down
کاهش تدریجی
taper off
کاهش یافتن
reduction ratio
نسبت کاهش
deduction
کاهش تفریق
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
extinction
کاهش نور
reductionism
کاهش گری
decrease
کاهش یافتن
reductional
تبدیل کاهش
anaphrodisia
کاهش شهوت
reduction factor
ضریب کاهش
decreased
کاهش یافتن
shrinking
کاهش یافتن
decrease in value
کاهش ارزش
shrinks
کاهش یافتن
lapse rate
اهنگ کاهش
devaluation
کاهش نرخ
tax deduction
کاهش مالیات
intensity decrease
کاهش شدت
slaked
کاهش فرونشستن
tax cuts
کاهش مالیات
slake
کاهش فرونشستن
decrement
میزان کاهش
depreciation
کاهش بها
scale down
کاهش مقیاس
palliation
کاهش درد
mark down
کاهش قیمت
disinflation
کاهش ورم
disinflation
کاهش تورم
easement
کاهش درد
reducing
کاهش یافتن
drive reduction
کاهش سائق
dishoarding
کاهش اندوخته
dishoarding
کاهش ذخیره
drop in temperature
کاهش دما
fall in temperature
کاهش دما
disinvestment
کاهش سرمایه
rebate
تخفیف کاهش
deceleration
کاهش سرعت
alleviation
کاهش درد
abatement
[of pain]
کاهش درد
abatement
کاهش الودگی
rebates
تخفیف کاهش
minuend
کاهش یاب
easing
کاهش درد
mark down
کاهش قیمتها
reduces
کاهش یافتن
reduction
کاهش احیاء
prereduction
کاهش اولیه
relief
[from pain]
کاهش درد
monetary contraction
کاهش پول
palliator
کاهش دهنده
depopulation
کاهش نفوس
mitigative
مایه کاهش
reductions
کاهش احیاء
detraction
کاهش توجه
price reduction
کاهش قیمت
reduce
کاهش یافتن
detraction
کاهش کسرشان
devalution
کاهش ارزش پول
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
brown out
کاهش جریان برق
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
attrition
کاهش توان رزمی
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
decreases
کاهش یافتن یا کم شدن
reductions
تحویل استحاله کاهش
devaluation
کاهش ارزش پول
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
decrease
کاهش یافتن یا کم شدن
decrease endorsement
تصدیق یا تائید کاهش
contractura
[کاهش میله ستون در کف]
reduced mass
جرم کاهش یافته
decreased
کاهش یافتن یا کم شدن
depletion
کاهش منابع طبیعی
to peter out
تدریجا کاهش یافتن
extenuation
کاهش اهمیت جرم
break in share prices
کاهش قیمت سهام
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
abate
بزورتصرف کردن کاهش
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
slump
کاهش فعالیت رکود
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
redox reaction
واکنش اکسایش- کاهش
reduction
تحویل استحاله کاهش
slumped
کاهش فعالیت رکود
slumping
کاهش فعالیت رکود
work decrement
کاهش بازده کار
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
hypoglycemia
کاهش قند خون
currency depreciation
کاهش ارزش پول
credit squeeze
کاهش مقدار اعتبار
abated
بزورتصرف کردن کاهش
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
abates
بزورتصرف کردن کاهش
depreciation
کاهش بها استهلاک
abating
بزورتصرف کردن کاهش
cut back
کاهش ناگهانی تولید
slumps
کاهش فعالیت رکود
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
disparagement
خوار شماری کاهش
depreciation of the exchange rate
کاهش نرخ ارز
reducible representation
نمایش کاهش پذیری
decrement
کاهش میزان یک متغیر
redox potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
credit squeeze
کاهش حجم اعتبار
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
is on the wane
درحال کاهش یا نقصان است
slaked
معتدل شدن کاهش یافتن
lightening hole
سوراخهای کاهش وزن ناو
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
slakes
معتدل شدن کاهش یافتن
exchange depreciation
کاهش ارزش پول خارجی
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
slake
معتدل شدن کاهش یافتن
water softener
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
decrement
میزان کاهش کاستن پلهای
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
decayed
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
decays
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
depigmentation
کاهش رنگ دانه درپوست و غیره
decay
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com