English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
dunnage کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
Other Matches
pathologist پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
haulm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
halm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
ammunition and toxic material open space انبارهای روباز مهمات ومواد سمی
divining rod میله یا عصای مخصوص کشف اب ومواد معدنی درزمین
parfait دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
massaging مشت ومال
Life and property . جان ومال
massaged مشت ومال
massages مشت ومال
malaxation مشت ومال
massage مشت ومال
masseur مشت ومال دهنده
masseurs مشت ومال دهنده
To massage . To give a rub down . مشت ومال دادن
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
stocked مال التجاره
shipment مال التجاره
stock in trade مال التجاره
merchandise مال التجاره
stock مال التجاره
shipments مال التجاره
appropriation of goods ضبط مال التجاره
good سود مال التجاره
trade description اوصاف مال التجاره
fire sale فروش مال التجاره حریق زده
inviolate مصون
immune مصون
inviolable مصون
invioable مصون
immundity مصون
privileged مصون
stylist سبکی
stylists سبکی
lightly به سبکی
potability سبکی
portability سبکی
lightsomeness سبکی
legerity سبکی
frivolously به سبکی
frivolouseness سبکی
featheriness سبکی
frivolity سبکی
lightness سبکی
flippancy سبکی
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
immunization مصون کردن
inviolable مصون ازتعرض
infallible مصون از خطا
inviolably بطور مصون
irrefrangible نگفتنی مصون
leave it over عجاله بگذارید بماند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . بگذار بماند تا فردا
he is to stay بنا است بماند
he is to stay قرار است بماند
to play the giddy goat سبکی کردن
a strange [an odd] way سبکی عجیب
corkiness سبکی خشکی
flippantly ازروی سبکی
shitu ryu سبکی در کاراته
contumely خفت سبکی
forwarding merchant کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
sacred cows شخص مصون از انتقاد
sacred cow شخص مصون از انتقاد
If I dont forget . اگر یادم بماند ( نرود)
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
We had a light fall of snow. برف سبکی بارید
buoyancy سبکی شادابی روح
right of stoppage in transitu حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
franks باطل کردن مصون ساختن
infallible مصون از خطا منزه از گناه
franker باطل کردن مصون ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
frank باطل کردن مصون ساختن
mithridatize از اثر زهر مصون کردن
franking باطل کردن مصون ساختن
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
It is for your own ears. پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
him to stay نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
pivot foot پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
lardoon تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon تکه چربی که لای گوشت گذارند
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
contiguous خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
beanie یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
stoppage in transitu حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
petasus یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
utensil فروف
utensils فروف
guinea pigs کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
kitchenware فروف اشپزخانه
flatware فروف لب تخت
glass vessels فروف شیشهای
glass ware فروف شیشه
silverware فروف نقره
glassware فروف شیشه
flatware فروف مسطح
pottery فروف سفالین
ironware فروف سخت
flat silver فروف نقره
hard ware فروف فلزی
china فروف چینی
enamelware فروف لعابی
communicationg vessels فروف مرتبط
chinaware فروف چینی
crockery فروف گلی
silver vessels فروف سیمین
silver vessels فروف نقره
pottery فروف سفالی
ironware فروف اهنی
porcelain فروف چینی
tinware فروف حلبی
tableware فروف سفره
earthenware فروف سفالی
respirators اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
respirator اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
inverted commas نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
What she wears speaks volumes about her. به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
cupboards گنجه فروف غذاوغیره
ceramicist سازنده فروف سفالین
flatware فروف نقرهای سر میز
earthenware فروف گلی گل سفالی
dish drier خشک کننده فروف
enamelware فروف میناکاری شده
ceramist سازنده فروف سفالین
cupboard گنجه فروف غذاوغیره
lusterware فروف سفالین براق
kitchen utensils فروف واسباب اشپزخانه
highboy کمدیا اشکاف فروف
service یکدست فروف اثاثه
pewter مفرغ فروف مفرغی
serviced یکدست فروف اثاثه
stemware فروف پایه دار
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
batted لعاب مخصوص فروف سفالی
stoneware فروف سفالین سنگ نما
bats لعاب مخصوص فروف سفالی
adhesive for porcelain چسب برای فروف چینی
graniteware فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
mess kit جعبه فروف سرباز یا مسافر
bat لعاب مخصوص فروف سفالی
ether مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
kitchen cabinet اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
sculleries جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
sacristy محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
lambrequin نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sgraffito تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
queen's ware فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
contrasted فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboard قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
steel wool براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
scullery اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
young saints Šold devils جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
It is for yours for keeps . پیش خودت بماند ( مال خودت )
orphrey سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
trauma اسیب
pathology اسیب
lesions اسیب
injury اسیب
lesion اسیب
to escape with life and limb بی اسیب
torts اسیب
traumatic اسیب زا
harm اسیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com