English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
my other books کتابهای دیگر من
Search result with all words
scissors and paste تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
Other Matches
our books کتابهای ما
sacred books کتابهای مقدس
many books کتابهای بسیار
prohibitory index صورت کتابهای نخواندنی
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
very many book کتابهای خیلی زیاد
octateuch کتابهای هشت گانه
inspired books کتابهای الهام شده
sapiential کتابهای حکمتی عتیق
bibliopolism فروش کتابهای کهنه
the books hereof کتابهای این کتابخانه
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
numerary داخل کتابهای رسمی شریعتی
bibiliography کتابهای وابسته بیک مبحث
bibliopoly فروش کتابهای کهنه یاعتیق
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
uncial letters حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
new century schoolbook نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
further دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
alternative شق دیگر
alternative دیگر
alternatives شق دیگر
others دیگر
other دیگر
alternatives دیگر
next دیگر
furthers دیگر
furthering دیگر
furthered دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
one an other یک دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
he is no more او دیگر
another دیگر
no more دیگر نه
again دیگر
thence دیگر
anymore دیگر
secus از دیگر سو
else دیگر
et al و در جای دیگر
videlicet به عبارت دیگر
what more do you want دیگر چه می خواهید
about-faces جهت دیگر
about-faces سوی دیگر
about-face جهت دیگر
about-face سوی دیگر
about face جهت دیگر
elsewhere بجای دیگر
elsewhere نقطه دیگر
to wit <adv.> به عبارت دیگر
namely <adv.> به عبارت دیگر
another day یک روز دیگر
otherwhile وقت دیگر
otherworld دنیای دیگر
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
withil ازطرف دیگر
another guess نوعی دیگر
another guess قسمتی دیگر
about face سوی دیگر
otherwise طور دیگر
tother بعدی دیگر
t' other بعدی دیگر
scilicet بعبارت دیگر
another یکی دیگر
yon ان یکی دیگر ان
another شخص دیگر
so muchthe worse دیگر بدتر
in other words <idiom> به کلام دیگر
to wit بعبارت دیگر
In our other words. بعبارت دیگر
again از طرف دیگر
to be no more دیگر نبودن
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
elsewhere درجای دیگر
somewhere else یک جای دیگر
the other two دوتای دیگر
at a later period در موقع دیگر
on the other side <adv.> طور دیگر
on more بار دیگر
over- بسوی دیگر
over بسوی دیگر
none other than هیچکس دیگر جز
beside ازطرف دیگر
no more of that بس است دیگر
next year سال دیگر
no more نه دیگر [بیشتر]
once یکبار دیگر
on the opposite side در انسوی دیگر
on the other hand از سوی دیگر
on the other hand ازطرف دیگر
otherwise <adv.> طور دیگر
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
on the other part از طرف دیگر
no more دیگر ن [فعل]
variant نوع دیگر
no longer نه دیگر [زمانی]
nevermore دیگر ابدا
nevermore هرگز دیگر
never more هرگز دیگر
in other words <adv.> به عبارت دیگر
in other words <adv.> به کلام دیگر
in fact به عبارت دیگر
otherguess نوع دیگر
othergates طور دیگر
othergates جور دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
other people مردم دیگر
other نوع دیگر
others نوع دیگر
alternatively <adv.> از سوی دیگر
apart from that <adv.> از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> از سوی دیگر
otherguess جور دیگر
otherguess بروش دیگر
otherguise جور دیگر
otherwhile گاه دیگر
shunt به خط دیگر انداختن
alternative unit واحدهای دیگر
shunted به خط دیگر انداختن
shunts به خط دیگر انداختن
otherwhere جای دیگر
otherwhence از جای دیگر
aliunde از منبع دیگر
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
otherness چیز دیگر
otherwhere در مکان دیگر
by the same token <adv.> از سوی دیگر
on the other side <adv.> از سوی دیگر
apart from that <adv.> طور دیگر
alternatively <adv.> طور دیگر
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
otherwise <adv.> از سوی دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
on the other hand <adv.> از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> طور دیگر
on the other hand <adv.> طور دیگر
once again دوباره [بار دیگر]
it is never the worse دیگر بدتر که نیست
i never since saw him از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
hale سوی دیگر بردن
i.e مخفف به عبارت دیگر
he no longer went there دیگر انجا نرفت
tomorrow week هشت روز دیگر
air-to-air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
itineration ازیک جابجایی دیگر
onother's money پول شخصی دیگر
air to air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
otherworldly متوجه دنیای دیگر
i gave him some others چندتای دیگر به او دادم
close aboard نزدیک به قایق دیگر
we have no more bread دیگر نان نداریم
to rub a thing in چیز دیگر دادن
pick off رد شدن از راننده دیگر
IF statement Gise کار دیگر را
spaceman اهل کرات دیگر
spacemen اهل کرات دیگر
the future دنیای دیگر عقبی
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
interferes با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfered با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfere با سم یک پا به پای دیگر زدن
inter alia میان اشخاص دیگر
intervert سوی دیگر برگرداندن
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com