Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 126 (7 milliseconds)
English	Persian
impure	کثیف ناصاف
Other Matches
lumpy	ناصاف
roughest	ناصاف
snaggy	ناصاف
lumpier	ناصاف
lumpiest	ناصاف
uneven	ناصاف
ragged	ناصاف
rough hewn	ناصاف
rough-hewn	ناصاف
rough	ناصاف
coarse grained	ناصاف زبر
roughhew	ناصاف بریدن
rough hew	ناصاف بریدن
streakiest	ناصاف قابل تغییر
streaky	ناصاف قابل تغییر
streakier	ناصاف قابل تغییر
ragged	ناصاف یا با لبههای تورفته
rougher	دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
snagged	پراز ته شاخه دارای برامدگیهای ناصاف
mussy	کثیف
dirtied	کثیف
nasty	کثیف
dirties	کثیف
draggy	کثیف
dirtiest	کثیف
dauby	کثیف
dirty	کثیف
lousy	کثیف
dirtying	کثیف
bedrabbled	کثیف
grimy	کثیف
smoochy	کثیف
nastier	کثیف
bedraggled	کثیف
mucky	کثیف
filthy	کثیف
filthiest	کثیف
filthier	کثیف
wild and woolly	کثیف
snotty	کثیف
sloppy	کثیف
squalid	کثیف
soapless	کثیف
smeary	کثیف
scabbiness	کثیف
scabione	کثیف
scabious	کثیف
dirtier	کثیف
nasties	کثیف
amiss	بد کثیف
nastiest	کثیف
sloppily	کثیف
pigpens	جای کثیف
piggeries	جای کثیف
piggery	جای کثیف
sordid	کثیف دون
bugger	کثیف وفاسد
buggering	کثیف وفاسد
buggers	کثیف وفاسد
grotty	ارزان و کثیف
smutch	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
slubber	کثیف کردن
slub	کثیف کردن
piggy wiggy	بچه کثیف
scall	سعفه کثیف
in mourning	کثیف سیاه
besmear	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
bedraggle	کثیف کردن
to [make] muddy	کثیف کردن
pigpen	جای کثیف
pigsty	جای کثیف
grubbier	کثیف شلخته
sumps	استخراب کثیف
sump	استخراب کثیف
dirtying	کثیف کردن
dirty	کثیف کردن
dirtiest	کثیف کردن
soil	کثیف کردن
dirties	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirtied	کثیف کردن
soils	کثیف کردن
grubbiest	کثیف شلخته
sludge	کثیف شدن
pigsties	جای کثیف
messy	کثیف شلوغ
slopping	ادم کثیف
slopped	ادم کثیف
slop	ادم کثیف
slum	محله کثیف
slums	محله کثیف
splodge	کثیف کردن
grubby	کثیف شلخته
splodges	کثیف کردن
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
slummer	ساکن محلات کثیف
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
contaminate	الوده یا کثیف کردن
contaminated	الوده یا کثیف کردن
contaminates	الوده یا کثیف کردن
contaminating	الوده یا کثیف کردن
grimily	بطور سیاه و کثیف
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
sludge	جای کثیف ولجن الود
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
ruffling	ناصاف کردن ناهموار کردن
ruffle	ناصاف کردن ناهموار کردن
ruffles	ناصاف کردن ناهموار کردن
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com