Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
cant
کج گرفتن کمان
Other Matches
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
bow
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
sagittarius
کمان
fiddle bow
کمان
sagittarii
کمان
bowstring
زه کمان
arch
: کمان
arc
کمان
arches
کمان
arches
: کمان
arch-
کمان
arch-
: کمان
arch
کمان
spots
کمان
spot
کمان
arcs
کمان
bowed
کمان
fiddlestick
کمان
bowing
کمان
bows
کمان
bow
کمان
crossbows
کمان پولادی
string picture
روزنه کمان
cross bow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان پولادی
crossbow
کمان صلیبی
crossbows
کمان زنبورکی
handbow
کمان تیراندازی
to feel any one's pulse
کمان کردن
bowed
تعظیم کمان
sunbow
رنگین کمان
swede saw
کمان اره
swede saw
اره کمان
bow
کمان شکاری
cross bow
کمان پولادی
bend
کمان خمش
crossbows
کمان صلیبی
bowed
کمان شکاری
longbow
کمان بزرگ
bowing
تعظیم کمان
archer
تیرانداز با کمان
archers
تیرانداز با کمان
bows
کمان شکاری
bowing
کمان شکاری
irises
رنگین کمان
iris
رنگین کمان
longbows
کمان بزرگ
cross bow
گوله کمان
straight bow
کمان راست
stacked bow
کمان باریک
rainbows
رنگین کمان
rainbow
رنگین کمان
bow
تعظیم کمان
bows
تعظیم کمان
long bow
کمان دستی
arch thrust
رانش کمان
arch of corti
کمان کورتی
atabalist
کمان زنبورکی
arblast
کمان زنبورکی
bowyer
کمان ساز
cock feather
پر وصل به کمان
bowyer
کمان فروش
power hacksaw
کمان اره
bare bow
کمان لخت
bow and arrow
تیر و کمان
nock
جای زه کمان
opalesce
مانندرنگین کمان
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
bow weight
وزن کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
bowman
تیرانداز با کمان
reflex arc
کمان بازتاب
included angle of arch
دهانه کمان
arch-
چفت کمان
circular measure
اندازه کمان
saw frame
کمان اره
central angle of arch
دهانه کمان
arches
چفت کمان
arch
چفت کمان
face
شکم کمان
faces
شکم کمان
bow hunting
شکار با تیر و کمان
sounding boards
کمان ویولن وتار
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
limbs
هرکدام از طرفین کمان
arc length
طول کمان
[ریاضی]
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
frame
قاب چارچوب کمان
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
nock
شکاف انتهای کمان
soundboard
کمان ویولن وتار
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
sounding board
کمان ویولن وتار
vans
کمان سینه ناو
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
bowstring
ریسمان دار زه کمان
archery
تیراندازی با تیر و کمان
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
van
کمان سینه ناو
frame of hachsaw
کمان اره چکی
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
iridescency
نمایش رنگین کمان
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
great circle route
کمان دایره عظیمه
iridescence
نمایش رنگین کمان
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
full draw
کشیدن زه کمان بطور کامل
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
fistmele
فاصله بین دسته کمان و زه
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
draws
تیر در چله کمان گذاشتن
servings
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
serving
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
self
کمان یا تیر از یک تکه چوب
longbows
اغراق گویی کمان دستی
back
تنظیم بادبان پشت کمان
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
draw
تیر در چله کمان گذاشتن
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
longbow
اغراق گویی کمان دستی
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
longbows
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
longbow
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
arrow rest
تکیه گاه تیر روی کمان
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
bowsock
پوشش تیره روی کمان ضدبازتاب نور
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
subtense
خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
rainbow
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
rainbows
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
lipping
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
lipping
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
clout shooting
تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
sights
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
pope young round
مسابقه غیررسمی با 6 تیر ازمسافتهای 02 تا 08 متری با تیر و کمان
post
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post-
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
men's western round
مسابقه مردان با 84 تیر از08 متری و 84 تیر از 06متری با تیر و کمان
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
grabs
گرفتن
grabbing
گرفتن
acquiring
گرفتن
retaken
پس گرفتن
raclaim
پس گرفتن
to addict oneself
خو گرفتن
to catch on
گرفتن
acquire
گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com