Dictiornary-Farsi | کربن گرفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (13 milliseconds)

English	Persian
decarburize	کربن گرفتن


Search result with all words

to trap something [e.g. carbon dioxide]	چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
Other Matches

decarburizing	گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
radiocarbon	کربن 41
carbon	کربن
invar	کربن
carbonaceous	کربن دار
asymmetric carbon	کربن بی تقارن
radiocarbon	کربن پرتوزا
carbon fixed	کربن ثابت
carbon deposite	لایه کربن
carbon cycle	سیکل کربن
carbon free	کربن ازاد
carbinol carbon	کربن کربینول
carbon monoxide	منواکسید کربن
cabonic	حاصل از کربن
carburization	ترکیب با کربن
carbonize	کربن سازی
decarburization	کربن گیری
tertiary carbon	کربن 3 درجه
active carbon	کربن فعال
primary carbon	کربن 1 درجه
acetylenic carbon	کربن استیلنی
secondary carbon	کربن 2 درجه
recarburizer	کربن دهنده
carbon dioxide	دی اکسید کربن
anomeric carbon	کربن انومری
carbon holder	پایه کربن
carbureted steel	پولاد کربن دار
secondary carbon	کربن نوع دوم
carbon arc welding	جوشکاری با جرقه کربن
tertiary carbon	کربن نوع سوم
CFCs	مخفف کلروفلورو کربن
carboning a lamp	کربن گذاری لامپ
carbonate	بصورت کربن دراوردن
cored carbon	کربن هسته دار
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
CFC	مخفف کلروفلورو کربن
plain carbon steel	فولاد کربن غیرالیاژی
primary carbon	کربن نوع اول
recarburize	کربن گیری مجدد
surface decarburization	کربن گیری سطحی
activated carbon	کربن فعال شده
ultra high carbon steels	فولادهای فرا- پر- کربن
arc lamp carbon	کربن لامپ قوسی
iron carbon alloy	الیاژ اهن و کربن
high carbon steel	فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
high carbon steel	فولاد با کربن زیاد
activated charcoal	کربن فعال شده
iron carbon diagram	نمودار اهن- کربن
hydro carbon	ترکیب هیدروژن و کربن
carbon arcwelding	جوش قوسی بوسیله کربن
ingot iron o.steel	فولاد کربن گیری شده
hypercapnia	افزایش کربن اکسید در خون
carbide	ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
carbon arc lead burning	جوش سرب با جرقه کربن
ethylene	هیدرو کربن اشباع نشده
carbohydrates	ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
carbohydrate	ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
dry ice	یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
gutta percha	هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
anthracite	زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
nitralloy	قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
carbon tracking	باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
hyperventilation	تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
carbon steel	فولاد کربن یا فولاد سخت
Fustat rug	فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retrieved	پس گرفتن
ceased	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
cease	گرفتن
overtaken	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resume	از سر گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
ceasing	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
ceases	گرفتن
overtake	گرفتن
pushing	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
seizes	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
seized	گرفتن
blinded	گرفتن
acquiring	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
obturate	گرفتن
takes	گرفتن
take	گرفتن
seize	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
blind	گرفتن
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
blinds	گرفتن
break out	در گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
unsay	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
tong	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
grabbing	گرفتن
grabs	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
to take up	گرفتن
accustom	خو گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
lutes	گل گرفتن
reclaim	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
accustoming	خو گرفتن
detracts	گرفتن
situate	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situating	جا گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
accustoms	خو گرفتن
detract	گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
grabbed	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
capturing	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to call back	پس گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
captures	گرفتن
hold	گرفتن
accompany	دم گرفتن
holds	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
wed	گرفتن
to shut off	را گرفتن
to draw back	پس گرفتن
retaking	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
to get at	گرفتن
retake	پس گرفتن
to hunt out	گرفتن
grab	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to catch on	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
puddles	گل گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
puddle	گل گرفتن
catch	گرفتن
get	گرفتن
devest	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
despumate	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
gets	گرفتن