Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
inboard engined boat
کرجی که موتورش در میان انست
Other Matches
midship
میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
it is centimeters thick
دو سانتیمترکلفتی انست
it is because
بواسطه انست که
the presumption is that
فن قوی انست که
so much is certain that
قدر متیقن انست که .....
binary scale
مقیاسی که 2 ماخذ عددشماری انست نه 10
foretopman
ملوانی که مامور پیش دگل وضمائم انست
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
gram atom
وزن یک عنصر شیمیایی بگرم که معادل وزن اتمی انست
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
crabber
کرجی
hoy
کرجی
small craft
کرجی ها
towing boat
کرجی
barque
کرجی
barquentine
کرجی
barges
کرجی
barge
کرجی
barged
کرجی
flyboat
کرجی تندرو
cutter
نوعی کرجی
boatman
کرجی بان
gondoliers
کرجی بان
row boat
کرجی پارویی
life boat
کرجی نجات
drag boat
کرجی لاروب
dragboat
کرجی لاروب
bargeman
کرجی بان
cutters
نوعی کرجی
falt
کرجی ته پهن
landing craft
کرجی ساحلی
pleasure boat
کرجی تفرجی
ferryman
کرجی بان
dingey
کرجی پارویی
long boat
کرجی بزرگ
oarsmanship
کرجی رانی
cockboat
کرجی کوچک
cock boat
کرجی کوچک
caique
کرجی که دربوسفوربکارمیرود
shallop
کرجی پارویی
praam
کرجی ته پهن
rower
کرجی ران
rowers
کرجی ران
trawler
کرجی ماهیگیری
bargee
کرجی بان
davit
کرجی بلندکن
pair oar
کرجی دو پارویی
cockle shell
کرجی کوچک
steam boat
کرجی بخار
penteconter
کرجی 05پارویی
trawlers
کرجی ماهیگیری
sloop of war
کرجی جنگی
singlisticker
کرجی شراعی
gondolier
کرجی بان
pug
کرجی بان
pugs
کرجی بان
regatta
مسابقه کرجی رانی
praam
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
gondolier
راننده کرجی ونیزی
barcarolle
سرود کرجی بان
barcarole
سرود کرجی بان
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
keelboatman
کرجی بان رودخانه
motor launch
قایق موتوری کرجی
dory
کرجی ته پهن ماهیگیری
hackney boat
کرجی یاکشتی کرایهای
regattas
مسابقه کرجی رانی
flag boat
کرجی پرچم دار
sloop
کرجی یک دگلی قدیمی
fishing boat
کرجی ماهی گیری
skiff
کرجی پارویی کوچک
bumboat
کرجی سورسات فروش
flag boat
کرجی نشان دار
fosher boat
کرجی ماهی گیری
tugboat
کرجی یا کشتی یدک کش
boats
کرجی هرچیزی شبیه قایق
fly boat
کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
packet boat
کرجی پستی کشتی مسافربر
fishermen
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
puntist
راننده کرجی نام دارد
fisherman
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
fisher
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
boat
کرجی هرچیزی شبیه قایق
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
pontoar
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
carvel
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
pontoon
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoons
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
gigs
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
gig
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
an outboard engine boat
کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
long boat
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
paddle boats
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
paddle boat
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
he stroked
درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
in the midden of
در میان
midrib
رگ میان
mesocarp
میان بر
center
میان
among
میان
amongst
در میان
middle part
میان
through
از میان
omphalos
میان
shortcut
میان بر
mongst
میان
middles
میان
middle
میان
between
میان
into
در میان
in our midst
در میان ما
mean water
میان اب
centred
میان
mean line
خط میان
thru
از میان
diameter
میان بر
stagger
یک در میان
half back
میان
centers
میان
overthwart
از میان
staggers
یک در میان
middling
میان
waistlines
میان
staggering
یک در میان
centre
میان
waistline
میان
crosscut
میان بر
amid
در میان
diameters
میان بر
intershoot
در میان
cross country
میان بر
waist
میان
per
از میان
centered
میان
waists
میان
karadja medallion
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
floret of the disk
گلچه میان
midbrain
میان مغز
midcourse
میان راه
interjectory
در میان اورده
midships
در میان کشتی
duramen
میان درخت
intercurrent
در میان اینده
intercurreace
در میان امدن
interjacency
وقوع در میان
an a days
یک روز در میان
midmost
میان ترین
middlemost
میان ترین
middle weight
میان وزن
middle sized
میان اندازه
intergroup
میان گروهی
entracte
میان پرده
interjacency
میان بودن
intervascular
واقع در میان رگ ها
middle finger
انگشت میان
intertrial
میان کوششی
mesoderm
میان پوست
ambivert
میان گرا
interjectory
در میان انداخته
blow in
حمله از میان خط
halfback
میان بازیکن
mediastinum
میان پرده
cut of a corner
میان بر کردن
halt back
میان بازی کن
cutoff
راه میان بر
medius
انگشت میان
heart wood
میان چوب
mesosphere
میان- سپهر
centration
میان گرایی
mesosphere
میان کره
internode
میان گره
heartwood
میان چوب
interposition
پا میان گذاری
inter se
میان خودشان
merlon
میان دو تیرکش
decussate
یکی در میان
intermural
میان دیواری
double space
یک سطر در میان
interlay
در میان گذاردن
interlocate
در میان گذاردن
intercellular
میان یاختهای
interlucent
میان تاب
intermontane
میان کوه
intersegmental
میان قطعهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com