Dictiornary-Farsi | کردار شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ethologist	کردار شناس


Other Matches

lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
conducting	کردار
action	کردار
actions	کردار
conducted	کردار
conduct	کردار
conducts	کردار
exploit	کردار
exploiting	کردار
exploits	کردار
conation	کردار
acted	کردار
deed	کردار
act	کردار
deeds	کردار
karma	کردار
economic behaviour	کردار اقتصادی
ethology	کردار شناسی
issued	کردار اولاد
issues	کردار اولاد
issue	کردار اولاد
iniquitous deeds	کردار زشت یا شریرانه
jests	کردار طعنه زدن
jest	کردار طعنه زدن
amnestic apraxia	کردار پریشی یاد زدایشی
Actions speak louder than words .	دو صد گفته چونیم کردار نیست
well doing	نیکو کار درست کردار
faux pas	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
action speaks louder than words <proverb>	دو صد گفته چون نیم کردار نیست
embarrassing clanger [British E]	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
mind your p's and qs	در گفتار و کردار خود بهوش باشید
to suit the action to the word	کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
to change somebody's ways	رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
deeds	در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed	در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
evangelic	پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical	پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
game theory	این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
graphologist	خط شناس
metallographer	فلز شناس
osteologist	استخوان شناس
ideologist	ارمان شناس
methodologist	اسلوب شناس
philologist	زبان شناس
philologist	واژه شناس
philologer	زبان شناس
numismatist	مدال شناس
phenomenologist	پدیده شناس
petrologist	سنگ شناس
parasitologist	انگل شناس
phonologist	صوت شناس
lexicologist	لغت شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
mythologist	اساطیر شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اسطوره شناس
ontologist	هستی شناس
musicologist	موسیقی شناس
oenologist	شراب شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
operation decoder	عمل شناس
mineralogist	معدن شناس
orologist	کوه شناس
lithologist	سنگ شناس
petologist	سنگ شناس
ornithologist	پرنده شناس
lunarian	ماه شناس
microbiologist	میکرب شناس
orientalist	خاور شناس
paleontologist	دیرین شناس
myologist	ماهیچه شناس
numismatist	سکه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
therapeutist	درمان شناس
topologist	مکان شناس
vermeologist	کرم شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
physiognomist	قیافه شناس
acoustician	صدا شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
astronomer	ستاره شناس
astronomers	ستاره شناس
neurologist	عصب شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
ecologists	بوم شناس
seismologist	زلزله شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
technologist	حرفه شناس
cytology	سلول شناس
craniologist	کله شناس
conchologist	صدف شناس
entomologist	حشره شناس
insectologist	حشره شناس
climatologist	اقلیم شناس
carpologist	میوه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
feal	وفیفه شناس
embryologist	رویان شناس
cytology	یاخته شناس
crystallographer	بلور شناس
decoder	رمز شناس
craniologist	جمجمه شناس
demographer	جمعیت شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
dendrologist	درخت شناس
duteous	گماشت شناس
epigraphist	کتیبه شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
aesthetician	زیبایی شناس
esthetician	زیبایی شناس
herborist	گیاه شناس
heliologist	افتاب شناس
anatomist	کالبد شناس
ichthyologist	ماهی شناس
characterologist	منش شناس
arborist	درخت شناس
astronmer	ستاره شناس
gemologist	گوهر شناس
bacteriologist	میکرب شناس
actinolagy	پرتو شناس
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
iconologist	شمایل شناس
fossilist	سنگواره شناس
hypnologist	خواب شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
feal	نمک شناس باوفا
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
duteous	وفیفه شناس مطیع
psychopathologist	اسیب شناس روانی
leal	وفیفه شناس حقشناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
carcinology	سخت پوست شناس