Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
Other Matches
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
evolutionism
روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
five fundamental economic questions
چه کسانی تولیدکنند
the iron interest
کسانی که در اهن کار می کنند
the church militant
همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
rolls of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
euthanasia
مرگ یا قتل کسانی که دچار مرض سخت و لاعلاجند
roll of honour
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
idealism
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
exclusion principle
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
asylums
حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
asylum
حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
dealings
معاملات
transactions
معاملات
dealing for money
معاملات پولی
real estate
معاملات زمین
external transaction
معاملات خارجی
stoopage of trade
قطع معاملات
exchange transactions
معاملات برواتی
stoopage of trade
منع معاملات
purchase tax
مالیات بر معاملات
foreign exchange transactions
معاملات ارزی
internal transactions
معاملات داخلی
futures
معاملات سلف
foreign exchange transaction
معاملات ارزی
commercial transactions
معاملات تجارتی
option dealing
معاملات اختیاری
overseas trade
معاملات خارجی
credit transaction
معاملات موجل
credit transaction
معاملات استمهالی
arbitrage
معاملات ارز
treament of aliens
معاملات بیگانگان
unauthorized transaction
معاملات فضولی
boycotted
تحریم معاملات
turnover
گردش معاملات
turnover
حجم معاملات
sales
{pl}
حجم معاملات
turn-over
حجم معاملات
sales
{pl}
گردش معاملات
turn-over
گردش معاملات
volume of sales
گردش معاملات
boycotts
تحریم معاملات
boycotting
تحریم معاملات
injunctions
تحریم معاملات
injunction
تحریم معاملات
volume of sales
حجم معاملات
arm's length
معاملات ازاد
conveyancing
تسهیل معاملات
boycott
تحریم معاملات
dealer
فروشنده معاملات چی
dealers
فروشنده معاملات چی
brokers
واسطه معاملات بازرگانی
realtor
دلال معاملات ملکی
speculating
معاملات قماری کردن
realtors
دلال معاملات ملکی
brokering
واسطه معاملات بازرگانی
speculates
معاملات قماری کردن
speculated
معاملات قماری کردن
brokered
واسطه معاملات بازرگانی
broker
واسطه معاملات بازرگانی
speculate
معاملات قماری کردن
agiotage
معاملات احتکاری بروات
hazardous
معاملات قماری اتفاقی
opening of negotiations
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
swops
معاملات سلف ارز
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
swopping
معاملات سلف ارز
land agent
دلال معاملات ملکی
swopped
معاملات سلف ارز
swaps
معاملات سلف ارز
swapped
معاملات سلف ارز
swap
معاملات سلف ارز
invisibles
معاملات غیرقابل رویت
spot market
بازار معاملات نقدی
bargains
چانه زنی در معاملات معامله
bargained
چانه زنی در معاملات معامله
speculating
معاملات پرخطر انجام دادن
My capital is locked up in land.
سرمایه ام در معاملات زمین گیراست
bargain
چانه زنی در معاملات معامله
speculates
معاملات پرخطر انجام دادن
speculated
معاملات پرخطر انجام دادن
bargaining
چانه زنی در معاملات معامله
speculate
معاملات پرخطر انجام دادن
fondness
علاقه
tie
علاقه
ties
علاقه
uninterested
بی علاقه
affection
علاقه
nonchalant
بی علاقه
unresponsive
بی علاقه
penchant
علاقه
interest
علاقه .
interest
علاقه
interests
علاقه
disinterested
: بی علاقه
stomachy
بی علاقه
binds
علاقه
bind
علاقه
interests
علاقه .
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
speculate
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
wheeler-dealers
دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
speculates
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
exchanges
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
wheeler-dealer
دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
exchange
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
speculating
معاملات قماری یا سفته بازی کردن
property
علاقه مایملک
interestedness
علاقه مندی
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
liking
ذوق علاقه
concerned
علاقه مند
calf love
علاقه دمدمی
focal point
علاقه - سرگرمی
beloved
مورد علاقه
disinterest
علاقه نداشتن
disaffection
عدم علاقه
fondly
از روی علاقه
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
put up with
<idiom>
علاقه مند
renunciation
قطع علاقه
self concern
علاقه بنفس
necrophagia
علاقه به اجساد
laceman
علاقه بند
interested
علاقه مند
consuming
علاقه-عشق
enthusiast
علاقه مند
enthusiastic
علاقه مند
enthusiasts
علاقه مند
tendencies
علاقه مختصر
tendency
علاقه مختصر
fancies
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
fancy
تفننی علاقه داشتن به
fancied
تفننی علاقه داشتن به
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
unconcern
عدم علاقه خونسردی
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
fancying
تفننی علاقه داشتن به
spelunking
علاقه به غار شناسی
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
shebang
امر مورد علاقه
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique
علاقه مند کردن
procuration fee
حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
ostensible
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
plants indigenous to that soil
هستند
are
هستند
ScriptX
هستند
they are all of one mind
هستند
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com