Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
Search result with all words
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
Other Matches
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
fedup
بیزار
averse
بیزار
allergic
بیزار از
weary
بیزار
wearies
بیزار
loath loth
بیزار
indisposed
بیزار
wearying
بیزار
wearied
بیزار
loath
بیزار
fastidious
بیزار
disgusted
بیزار
misogynous
بیزار از زن
disincline
بیزار کردن
irks
بیزار بودن
irking
بیزار بودن
irked
بیزار بودن
irk
بیزار بودن
tiredly
بیزار خستگی
disgusts
بیزار کردن
ennuied
بیزار دلتنگ
loathe
بیزار بودن
loathed
بیزار بودن
tired
بیزار خستگی
sickening
بیزار کننده
indisposed towards any one
بیزار ازکسی
disgust
بیزار کردن
camera-shy
بیزار از دوربین
loathes
بیزار بودن
misogamist
بیزار از ازدواج
weary
کسل بیزار کردن
repellents
راننده بیزار کننده
wearying
کسل بیزار کردن
repellent
راننده بیزار کننده
loth
بیزار بودن از بد دانستن
wearies
کسل بیزار کردن
wearied
کسل بیزار کردن
hate
بیزار بودن کینه ورزیدن
hates
بیزار بودن کینه ورزیدن
hating
بیزار بودن کینه ورزیدن
hated
بیزار بودن کینه ورزیدن
detesting
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests
تنفر داشتن از بیزار بودن از
he was loath to go
بیزار یامتنفر از رفتن بود
blase
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
dislikes
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
one's pet aversion
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
disliking
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
gospeller
کسیکه
dragman
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
whom
کسیکه
minimalist
کسیکه خرسنداست
whomso
بهر کسیکه
stalker
کسیکه میخرامد
introspectionist
کسیکه معتقد به
constructionist
کسیکه قانون
long shot
کسیکه درمسابقات
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
snorter
کسیکه خرناس میکشد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
jogger
کسیکه اهسته می دود
joggers
کسیکه اهسته می دود
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
avert
بیزار کردن بیگانه کردن
averted
بیزار کردن بیگانه کردن
averting
بیزار کردن بیگانه کردن
averts
بیزار کردن بیگانه کردن
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
waxer
کسیکه موم مالی میکند
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
knocker up
کسیکه بردرخانه هامیزندتاکارگران را ازخواب بیدارکند
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
landsman
کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
knobbler
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
interpolator
کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
jailŠetc
کسیکه زندان خانه اوشده است
prison bird
کسیکه زندان خانه او شده است
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
irrepressible joy
کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
parroter
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
mumbler
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
moonlighter
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
nonunion
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
octoroon
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
pone
کسیکه ورق بازی رابر میزند
the observed of all observers
کسیکه توجه همه سوی اوست
malapropian
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
orthoepist
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
loiterer
کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
hylotheist
کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
dabster
کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است
colonists
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonist
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
loiters
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitering
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitered
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loiter
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com