Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
fieldsman
کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
Other Matches
dabster
کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است
throatlatch
تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
One day I want to have a horse of my very own.
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
greshams law
زیرا مردم پول بد راخرج میکنند و پول خوب رانگاه می دارند
To dodge . To duck.
جاخالی دادن (دربازی )
play club
دربازی گلف چوگان
handicap
امتیاز به طرف ضعیف دربازی
handicaps
امتیاز به طرف ضعیف دربازی
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
chip
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
quiot
حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد
jack pot
دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
rubinstein variation
واریاسیون روبنشتاین دربازی چهار اسب در دفاع فرانسوی دردفاع نیمزو هندی و دردفاع تاراش
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
keep your peck up
دل داشته باشد
kept
نگاه داشته
hydroxide
داشته باشد
worksheet
ی داشته باشد
in prospect
انتظار داشته
in prospective
انتظار داشته
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
tripods
چیزی که سه پایه داشته
you bet
یقین داشته باش
tripod
چیزی که سه پایه داشته
keep your peck up
جرات داشته باشید
he has passed the chair
ریاست داشته است
be a man
مردانگی داشته باشید
if any
اگر داشته باشد
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
dragman
کسیکه
whom
کسیکه
gospeller
کسیکه
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
he had need remember
بایستی بخاطر داشته باشید
irrelatively
بی انکه وابستگی داشته باشد
As much as you wish to have .
هر قدر که میل داشته با شید
frothily
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
Be patient .
صبر داشته باش ( حوصله کن )
par for the course
<idiom>
تنها چیزیکه انتظار داشته
pent up
دریک جا نگاه داشته شده
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
He has become too big for his boots. He is getting above himself .
هوا( یابو ) ورش داشته
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
ineffectively
بی انکه اثری داشته باشد
Be of good courage .
قوت قلب داشته باشید
introspectionist
کسیکه معتقد به
whomso
بهر کسیکه
minimalist
کسیکه خرسنداست
long shot
کسیکه درمسابقات
constructionist
کسیکه قانون
stalker
کسیکه میخرامد
ukase
فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
carbuncles
لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle
لعلی که تراش محدب داشته باشد
numbly
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
parallel
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
parallelling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
parallels
اگر به توجه نیاز داشته باشند
roundelay
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
parallelled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
It is immaterial how rich he may be .
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
for no p reason
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
walk (all) over
<idiom>
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
eye cup
فرفی که چشم رادران نگاه داشته
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
it is in good keep
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
Moderation in all things.
<proverb>
در همه چیز اعتدال داشته باش.
joggers
کسیکه اهسته می دود
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
jogger
کسیکه اهسته می دود
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
snorter
کسیکه خرناس میکشد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
pointlessly
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
on occasion
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
corporate town
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
harpies
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpy
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
inefficaciously
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
You cannot have it both ways .
<proverb>
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
Whay keep a dog and bark yourself?.
<proverb>
چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
titular charge daffaires
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
large ship
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
reefers
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefer
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
four by four
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
waxer
کسیکه موم مالی میکند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
love thy neighbour as thyself
همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
lugger
زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
toneme
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
What effect do you think the changes will have on you?
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com