Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
proficiency pay
حق مهارت
qualification
مهارت
proficiency
مهارت
expertise
مهارت
inexpert
بی مهارت
executing
مهارت
competence
مهارت
skill less
بی مهارت
skilless
بی مهارت
executed
مهارت
execute
مهارت
executes
مهارت
technique
فن مهارت
sophistication
مهارت
expertise
مهارت
artifice
مهارت
artifices
مهارت
facility
مهارت
unskillful
بی مهارت
technique
مهارت
techniques
فن مهارت
techniques
مهارت
ingenuity
مهارت
ham-fisted
بی مهارت
workmanship
مهارت
maladroit
بی مهارت
knack
مهارت
unskilled
بی مهارت
know-how
مهارت
ham handed
بی مهارت
ham fisted
بی مهارت
light handedness
مهارت
dextrously
به مهارت
groove
مهارت
inapt
بی مهارت
grooves
مهارت
deftness
مهارت
skill
مهارت
adeptness
مهارت
incompetent
بی مهارت
adroitness
مهارت
handiness
مهارت
gripe
مهارت
credential
مهارت
masterkiness
مهارت
skill
مهارت
human skill
مهارت انسانی
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
seamanship
مهارت در دریانوردی
natatorial skill
مهارت در شنا
motor skill
مهارت حرکتی
fundamental skill
مهارت بنیادی
expertness
خبرویت مهارت
manual skill
مهارت دستی
fine skill
مهارت فریف
skill level
پایه مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
combat proficiency
مهارت رزمی
skill learning
مهارت اموزی
craft
مهارت نیرنگ
sport skill
مهارت ورزشی
qualify
کسب مهارت
qualifies
کسب مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
versatility
روانی مهارت
tact
کاردانی مهارت
proficiency
مهارت تخصص
dauber
نقاش بی مهارت
crafts
مهارت نیرنگ
manipulation
انجام با مهارت
jessie
آدم بی مهارت
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
qualification
مهارت فنی
cissy
آدم بی مهارت
qualification
مهارت فنی
wet
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
competence
مهارت فنی
credential
مهارت فنی
qualification
کسب مهارت
weakling
آدم بی مهارت
wuss(y)
آدم بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
sissy
آدم بی مهارت
tactless
بی مهارت بی سلیقه
skill
مهارت فنی
seaman ship
مهارت در راندن قایق
spiller
خوش شانسی نه مهارت
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
fine art
هر مهارت هنری وفریف
surfmanship
مهارت در موج سواری
qualification record
پرونده مهارت فنی
skill level
پایه مهارت فنی
skill
مهارت عملی داشتن
facileness
مهارت عدم ثبات
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
master
کسب مهارت کردن
wonderwork
کار عجیب مهارت
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
showboating
نمایش دادن مهارت
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
mastered
کسب مهارت کردن
masters
کسب مهارت کردن
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
technique
اصول مهارت روش فنی
techniques
اصول مهارت روش فنی
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
argumentive
منطقی
argumentative
منطقی
dialectical
منطقی
dialectician
منطقی
logical trace
رد منطقی
logic
منطقی
dialectic
منطقی
logistic
منطقی
logical
منطقی
intralogical
منطقی
reasonable
منطقی
not
نه منطقی
rational
منطقی
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
logic instruction
دستورالعمل منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
logic network
شبکه منطقی
logic multiply
ضرب منطقی
logic operation
عمل منطقی
logic probe
کاوشگر منطقی
logic symbol
علامت منطقی
logic symbol
نماد منطقی
illogic
غیر منطقی
logical fallacy
سفسطه منطقی
logic switch
گزینه منطقی
logic operator
اپراتور منطقی
logic sum
مجموع منطقی
logic product
حاصلضرب منطقی
logic gate
دروازه منطقی
logical function
تابع منطقی
logic function
تابع منطقی
ligical multiply
ضرب منطقی
logic circuits
مدارهای منطقی
logic circuit
مدار منطقی
logic card
کارت منطقی
logical multiply
ضرب منطقی
logic board
برد منطقی
logic board
تخته منطقی
logic array
ارایه منطقی
logic analysis
تحلیل منطقی
logic design
طرح منطقی
inconsecutive
فاقدارتباط منطقی
logic design
طراحی منطقی
logical error
خطای منطقی
logic error
خطای منطقی
logic element
عنصر منطقی
inconsequent
فاقدارتباط منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic device
دستگاه منطقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com