Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
Other Matches
grizzled
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
grizzly
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
خاکستری یا مایل به خاکستری
greyish
مایل به خاکستری
hoary
سفید مایل به خاکستری
grege
اردهای مایل به خاکستری
isabella
زرد مایل به خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
griseous
خاکستری مایل به ابی
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
sallow
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
olive gray
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
green thumbed
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
dipsomaniac
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
hereditarian
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
usufructuary
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
negationist
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
advowee
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
metaphrast
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
ulotrichous
دارای موهای شبیه پشم
My hair is falling out.
موهای سرم دارند میریزند.
strigose
دارای موهای زبر شیاردار
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
trichomonad
جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
wool of short staple
پشمی که رشته هایا موهای ان کوتاه است
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
gorgon
یکی ازسه زنی که موهای سرشان مار بوده و هر کس بدانهانگاه میکردسنگ میشد
grizzle
خاکستری
grizzles
خاکستری
gray
خاکستری
grizzled
خاکستری
salt-and-pepper
خاکستری
drabbest
خاکستری
grayer
خاکستری
drabber
خاکستری
ash coloured
خاکستری
ashy
خاکستری
cindery
خاکستری
drab
خاکستری
grayest
خاکستری
pewter
خاکستری
grizzling
خاکستری
ashen
خاکستری
grey
خاکستری
cinerary
خاکستری
greyest
خاکستری
greyer
خاکستری
cinderous
خاکستری
cinerarium
خاکستری
cinereous
خاکستری رنگ
mottled pig iron
چدن خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
ash gray
خاکستری رنگ
neapolitan ointment
روغن خاکستری
grey cast iron
چدن خاکستری
grayish
متمایل به خاکستری
gray ramus
شاخه خاکستری
grizzly bear
خرس خاکستری
gray scale
اندازه خاکستری
grayness
رنگ خاکستری
grayness
خاکستری بودن
grayly
بطور خاکستری
livid
خاکستری رنگ
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
mercurial unguent
روغن خاکستری
median gray
خاکستری متوسط
greyness
خاکستری بودن
gray cast iron
چدن خاکستری
greyly
بارنگ خاکستری
greyness
رنگ خاکستری
earth light
روشنایی خاکستری
grey tin
قلع خاکستری
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
gray or mercurial unguent
روغن خاکستری
grey unguent
روغن خاکستری
gray bearded
رنگ خاکستری
gray matter
ماده خاکستری
grizzling
خرس خاکستری امریکا
grizzles
خرس خاکستری امریکا
ashen
دارای رنگ خاکستری
image contrast
درجه خاکستری تصویر
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
dark grey
رنگ خاکستری تیره
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
grizzle
خرس خاکستری امریکا
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
euro
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron gray
رنگ خاکستری وسیاه اهن
slate
<adj.>
<noun>
رنگی میان آبی و خاکستری
podzolization
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
lyard
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
Euro-
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
monochrome
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
grisaille
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
lickerish
مایل
f. of books
مایل به کت اب
oblique
مایل کج
studious of doing a thing
مایل
italic
مایل
slantingly
کج یا مایل
sideling
مایل
oblique
مایل
studious to do a thing
مایل
pitching
مایل
loxodrome
خط مایل
desirous
مایل
sloping
مایل
skew
مایل
declivous
مایل
skews
مایل
interested
مایل
slanting
مایل
inclined
مایل
bevel
مایل
bevel
پخ مایل
sidling
مایل
miles
مایل
mile
مایل
bevelled
مایل
gauche
مایل
agreeable
مایل
willful
مایل
rathe
مایل
propense
مایل
inclinable
مایل
nothing loath
مایل
willing
مایل
rath
مایل
skewing
مایل
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
solicitously
مایل نگران
fonder
مایل مشتاق
oblique system
سیستم مایل
caramel
مایل به قرمز
lief
مطلوب مایل
fondest
مایل مشتاق
like
مایل بودن
liked
مایل بودن
likes
مایل بودن
obliquely
بطور مایل
solicitous to go
مایل به رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com