Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
Other Matches
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
octoroon
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
croppy
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
melodramatist
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
mestiza
کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
mestizo
کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
superserviceable
بی اندازه تشیفاتی ورسمی
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
defaults
قراردادی
defaulting
قراردادی
defaulted
قراردادی
bespoken
قراردادی
advice code
کد قراردادی
default
قراردادی
defoult
قراردادی
contracted
قراردادی
contractual
قراردادی
based on a contract
قراردادی
bespoke
قراردادی
conventional
قراردادی
arbitrary
قراردادی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
contractual relationship
رابطه قراردادی
conventional current
جریان قراردادی
arbitrarily
بطور قراردادی
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
prosign
علامت قراردادی
unconventional
غیر قراردادی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
contracted weaver
بافنده قراردادی
formal charge
بار قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
conventions
ائین قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
convention
ائین قراردادی
code
نشانه قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
base symbol
علایم قراردادی مبنا
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
military symbols
علایم قراردادی نظامی
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
whom
کسیکه
gospeller
کسیکه
dragman
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
whomso
بهر کسیکه
long shot
کسیکه درمسابقات
minimalist
کسیکه خرسنداست
introspectionist
کسیکه معتقد به
stalker
کسیکه میخرامد
constructionist
کسیکه قانون
to sign up
قراردادی را امضا کردن
[اسم نویسی کردن]
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
snorter
کسیکه خرناس میکشد
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
joggers
کسیکه اهسته می دود
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
jogger
کسیکه اهسته می دود
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
waxer
کسیکه موم مالی میکند
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com