Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
parroter
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
Other Matches
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
dedicatee
کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود
allottee
کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
devisor
کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
parroted
طوطی
parroting
طوطی
parrots
طوطی
parrot like
طوطی وش
parrot
طوطی
popinjay
طوطی صفت
galah
طوطی کاکلی
hen parrot
طوطی ماده
maraca
طوطی برزیلی
psittacine
طوطی وار
psittacism
طوطی گفتاری
parrotry
طوطی خویی
lory
طوطی استرالیا
psittaceous
شبیه طوطی
parrot like
طوطی وار
parrot
طوطی وار گفتن
psittaceous
وابسته بخانواده طوطی
parrots
طوطی وار گفتن
kakapo
طوطی زلاند جدید
cockatoos
طوطی کاکل سفید
cockatoo
طوطی کاکل سفید
macaw
طوطی دم بلندامریکای جنوبی
rote learning
یادگیری طوطی وار
parroted
طوطی وار گفتن
parroting
طوطی وار گفتن
psittaccous
وابسته بخانواده طوطی
paroquet
یکجور طوطی کوچک دم دراز
parrot learned
طوطی وار یاد گرفته
parrakeet
طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
parakeets
طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
lovebird
طوطی سبز وکوچک مرغ عشق
parakeet
طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
popinjay
طوطی سبز رنگ ومنقار وپا قرمز
lorikeet
طوطی کوچک استرالیایی که از شهد گلهاتغذیه میکند
kaka
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
gospeller
کسیکه
whom
کسیکه
dragman
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
constructionist
کسیکه قانون
minimalist
کسیکه خرسنداست
long shot
کسیکه درمسابقات
introspectionist
کسیکه معتقد به
whomso
بهر کسیکه
stalker
کسیکه میخرامد
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
snorter
کسیکه خرناس میکشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
jogger
کسیکه اهسته می دود
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
joggers
کسیکه اهسته می دود
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
waxer
کسیکه موم مالی میکند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
undertakers
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
loiters
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitering
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
lumberjack
کسیکه الوار وتیر اره میکند
colonists
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
the observed of all observers
کسیکه توجه همه سوی اوست
colonist
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
undertaker
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
lumberjacks
کسیکه الوار وتیر اره میکند
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
would be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
undertaking
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
pone
کسیکه ورق بازی رابر میزند
prison bird
کسیکه زندان خانه او شده است
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
would-be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
loiter
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
loitered
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com