Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (16 milliseconds)
English	Persian
To touch someone for money.	کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
Other Matches
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
with out any p to	بدون هیچ طرفداری ازاو
His name is never mentioned anywhere .	اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.]	او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
i thanked him for his trouble	برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
reoccupy	از سر گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
infold	در بر گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
get	گرفتن
indwell	جا گرفتن
gets	گرفتن
getting	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
retakes	پس گرفتن
disesteem	کم گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
false grip	گرفتن
flea	کک گرفتن
overtake	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
captures	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
overtaken	گرفتن
cork	گرفتن
fleas	کک گرفتن
to hunt out	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
capturing	گرفتن
corks	گرفتن
retaking	پس گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to break in	گرفتن
ceased	گرفتن
seize	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
ceases	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
break out	در گرفتن
to draw back	پس گرفتن
obturate	گرفتن
ceasing	گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
seized	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
cease	گرفتن
to get at	گرفتن
to catch on	گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
retreats	پس گرفتن
pushing	گرفتن
seizes	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
unsay	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
catch	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
reclaims	پس گرفتن
puddles	گل گرفتن
grabbed	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
to put a stop to	را گرفتن
grabbing	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
grabs	گرفتن
lutes	گل گرفتن
tong	گرفتن
puddle	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
accompanied	دم گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
hold	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
detracts	گرفتن
wed	گرفتن
to take up	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
holds	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
accompany	دم گرفتن
catch on	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
accustoming	خو گرفتن
recapturing	پس گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
recaptures	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
accustoms	خو گرفتن
nails	گرفتن
to shut off	را گرفتن
accustom	خو گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
wive	زن گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
deglutinate	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
capture	گرفتن
acquire	گرفتن
overtakes	گرفتن
skim	کف گرفتن از
to nestle oneself	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
to call back	پس گرفتن
skim	گرفتن کف
acquires	گرفتن
grab	گرفتن
acquiring	گرفتن
niggles	خرده گرفتن
niggled	خرده گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
wean	از پستان گرفتن
niggle	خرده گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
snatches	گرفتن مقدار کم
dissembled	نادیده گرفتن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
snatching	گرفتن مقدار کم
to catch away	گرفتن وبردن
to catch fire	اتش گرفتن
to d. oneself up	خودرا گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
embrace	دراغوش گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com