Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
Other Matches
school counselor
مشاور مدرسه
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
counselor
مشاور
counsellors
مشاور
adviser
مشاور
consultor
مشاور
counsellor
مشاور
consultant
مشاور
consulting
مشاور
consultants
مشاور
counselors
مشاور
advisor
مشاور
consul
مشاور
consuls
مشاور
admonisher
مشاور
advisers
مشاور
consultee
مشاور
advisors
مشاور
marketing consultant
مشاور بازاریابی
financial adviser
مشاور مالی
nestor
پیردانا و مشاور
minister without portfolio
وزیر مشاور
marriage counselor
مشاور زناشویی
financial secretary
مشاور مالی
legal advisor
مشاور حقوقی
headhunter
مشاور کاریاب
legal adviser
مشاور حقوقی
independent consultant
مشاور مستقل
councillor at ministry
وزیر مشاور
councillor
مشاور مستشار
solicitors
مشاور حقوقی
solicitor
مشاور حقوقی
legal counsel
مشاور قانونی
Legal Advisor
مشاور حقوقی
legal counsel
مشاور حقوقی
Legal Advisor
مشاور قانونی
councillors
مشاور مستشار
consulting engineers
مهندسین مشاور
consulting engineer
مهندس مشاور
advisory service
دفتر مشاور
councilor
مشاور مستشار
counsellor at law
وکیل مشاور
chamber counsel
وکیل مشاور
university
دانشگاه
college
دانشگاه
universities
دانشگاه
Univ
دانشگاه
academy
دانشگاه
colleges
دانشگاه
councillor at ministry
مشاور یامستشار سفارتخانه
jurisconsult
فقیه مشاور حقوقی
lawyer
مشاور حقوقی حقوقدان
writer to the signet
مشاور حقوقی اسکاتلندی
lawyers
مشاور حقوقی حقوقدان
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
Chancellor
رئیس دانشگاه
state university
دانشگاه ایالتی
state university
دانشگاه دولتی
Chancellors
رئیس دانشگاه
technical university
دانشگاه فنی
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
academical
دانشجوی دانشگاه
staff college
دانشگاه جنگ
senior technical college
دانشگاه فناوری
academies
دانشگاه اموزشگاه
academy
دانشگاه هنر
president
رئیس دانشگاه
presidents
رئیس دانشگاه
polytechnic
دانشگاه فناوری
civil advisor
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
rector
رئیس دانشگاه رهبر
matriculant
قبول شده در دانشگاه
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
war college
دانشگاه عالی جنگ
chair
کرسی استادی در دانشگاه
school age
سن مدرسه
academies
مدرسه
academy
مدرسه
school
مدرسه
schoolmates
هم مدرسه
schoolmate
هم مدرسه
school fellow
هم مدرسه
school mate
هم مدرسه
schools
مدرسه
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
prep
مدرسه مقدماتی
unschooled
مدرسه نرفته
technical school
مدرسه فنی
school phobia
مدرسه هراسی
school truancy
مدرسه گریزی
school shooting
تیراندازی در مدرسه
schoolyards
حیاط مدرسه
schoolma'am
مدیره مدرسه
schoolmarm
مدیره مدرسه
preliminary school
مدرسه ابتدائی
schoolteachers
معلم مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
schoolyard
حیاط مدرسه
schoolyard
محوطهی مدرسه
head master
مدیر مدرسه
senior high school
مدرسه متوسطه
schoolteacher
معلم مدرسه
philosophy of the lyceum
فلسفه مدرسه
secondery school
مدرسه متوسطه
schoolgirl
دختر مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
schoolyards
محوطهی مدرسه
janitors
فراش مدرسه
grade school
مدرسه ابتدایی
summer schools
مدرسه تابستانی
summer school
مدرسه تابستانی
private schools
مدرسه ملی
private school
مدرسه ملی
janitors
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
trade schools
مدرسه حرفهای
trade school
مدرسه حرفهای
satchel
کیف مدرسه
truancy
مدرسه گریزی
schooling
مدرسه رفتن
satchels
کیف مدرسه
schoolwork
درس مدرسه
janitor
فراش مدرسه
janitor
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
grammar school
مدرسه ابتدایی
school
تحصیل در مدرسه
schools
تحصیل در مدرسه
grammar schools
مدرسه ابتدایی
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
play hooky
<idiom>
از مدرسه یا کار دررفتن
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
the school is out
مدرسه تعطیل است
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology
مدرسه عالی فنی
theological school
مدرسه علوم دینی
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
prep
مدرسه ابتدایی دبستان
technical colleges
مدرسه عالی فنی
technical college
مدرسه عالی فنی
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
faculties
اولیای مدرسه دانشکده
seminary
مدرسه علوم دینی
seminaries
مدرسه علوم دینی
scholastic
اقتصادی مدرسه ایها
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
high schools
مدرسه متوسطه دبیرستان
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
The last school day.
آخرین روز مدرسه
schooltime
ساعات درس مدرسه
junior college
مدرسه فوق دیپلم
faculty
اولیای مدرسه دانشکده
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com