Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
day-tripper
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-trippers
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
Other Matches
ephemeral
یکروزه بیدوام
day trip
سفر یکروزه
ephemerous
یکروزه بیدوام
ephemera
حشره یکروزه
ephermeris
جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
sportive
تفریحی
social
تفریحی
what a lark
چه تفریحی
resourc
کار تفریحی
amusement parks
پارک تفریحی
cabin cruiser
قایق تفریحی
cabin cruisers
قایق تفریحی
sportful
تفریحی خوشگذران
amusement park
پارک تفریحی
dinghies
قایق تفریحی
junkets
سفر تفریحی
dinghy
قایق تفریحی
sport fish
ماهیگیری تفریحی
junket
سفر تفریحی
sports
تفریحی سرگرم کردن
yachtsmen
صاحب کشتی تفریحی
ski tourer
اسکی باز تفریحی
sashay
راه پیمایی تفریحی
yachtsman
صاحب کشتی تفریحی
keelboat
قایق تفریحی لنگردار
day sailer
قایق بادبانی تفریحی
hobbyhorse
کار تفریحی سرگرمی
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
hacking
اسب سواری تفریحی
sported
تفریحی سرگرم کردن
sport
تفریحی سرگرم کردن
sports
نمایش تفریحی بازی کردن
donkey baseball
بیس بال تفریحی با الاغ
scow
وته پهن قایق تفریحی
plinking
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
impresarios
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
to play for love
تفریحی یا عشقی بازی کردن
impresario
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
sport
نمایش تفریحی بازی کردن
parachute spinnaker
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
sported
نمایش تفریحی بازی کردن
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
craftshop
کارگاه هنرهای دستی تفریحی
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
marinas
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sported
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sport
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sports
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
marina
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
hack
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
package shows
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
hacks
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
the train runs without a stop
میرود
i had no idea he was going
که او میرود
he is going
میرود
it wont wash
اگرانرابشویندرنگش میرود
if he goes
اگر او میرود
presumedly
احتمال میرود
the probability is
احتمال میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in all probability
احتمال کلی میرود
neck or nothing
یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeder
کسی که خونش میرود
bleeders
کسی که خونش میرود
Does this train go to ... ?
آیا این قطار به ... میرود؟
moviegoers
کسی که اغلب به سینما میرود
grifter
فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Where does this road lead to?
این جاده به کجا میرود؟
indiaman
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
the scale preponderates
کفه ترازو پایین میرود
such goods will sell very high
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
where does this road lead to
این راه بکجا میرود
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
churchgoer
کسی که مرتب به کلیسا میرود
it promisews to be easy
امید میرود اسان باشد
churchgoers
کسی که مرتب به کلیسا میرود
moviegoer
کسی که اغلب به سینما میرود
saltigrade
کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
apostrophes
که درموارد زیر بکار میرود
he made a show of goung
چنان وانمودکردکه گویی میرود
apostrophe
که درموارد زیر بکار میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
pneumatometer
الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
lakh
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
When is the bus to Pimlico?
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
it may be presumed that
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
playgoer
ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lampron
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
studs
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
companion ladder
نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
shirt-tails
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
breaking point
سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
sneakers
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
parotid duct
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
gatecrasher
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
toddies
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
gatecrashers
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
toddy
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
shirt-tail
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
he walks as if he were drunk
چنان راه میرود که گویی مست است
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
dacoit
راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
bay leaf
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
sneaker
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
aniseed
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
mudflats
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
jacana
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
mudflat
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
flag stones
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
remittance man
کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
in flagrante delicto
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
the smoking gun
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
dental floss
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
bow compass
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
drier
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
kelvin tube
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
mashy
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
toluene
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
froe
ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
distemper
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
false work
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Sun Microsystems
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com