English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
Other Matches
public spiritedness میهن پرستی
patrioism میهن پرستی
patriotism میهن پرستی
spread eagle میهن پرستی افراطی
chauvinism میهن پرستی از روی تعصب
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
the policy of the government سیاست دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
symbolic آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
mugwump سیاست و حزب بازی دوری میکند
monroe doctrine اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
interfaces و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
militantly جنگجویانه
martially جنگجویانه
pugnaciously جنگجویانه
combatively جنگجویانه
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
laissez faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
laisser faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
aggressive تجاوزکارانه
aggressively تجاوزکارانه
encroachingly تجاوزکارانه
atomic ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
linking تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
convertor مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
converter مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
bristle رویه تجاوزکارانه داشتن
bristled رویه تجاوزکارانه داشتن
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
buffer state دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
locals آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
vital necessity پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
aux در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
motherlands میهن
native country میهن
motherland میهن
homelands میهن
homeland میهن
natire country میهن
mother country میهن
home میهن
mother countries میهن
country man هم میهن
patiot هم میهن
compatriotic هم میهن
homes میهن
mother land میهن
countrymen هم میهن
countryman هم میهن
countrywoman هم میهن
compatriots هم میهن
native land میهن
compatriot هم میهن
fenow country men هم میهن
fellow countryman هم میهن
f.countryman هم میهن
home میهن
fatherland میهن
homeland میهن
fatherlands میهن
patriot میهن پرست
partisan میهن پرست
immigrate میهن گزیدن
immigrated میهن گزیدن
patriotic میهن دوست
partisans میهن پرست
home میهن وطن
public-spirited میهن پرست
homemade ساخت میهن
landsman بومی هم میهن
immigrates میهن گزیدن
home-made ساخت میهن
immigrating میهن گزیدن
homesick در فراق میهن
incivism بی علاقگی به میهن
patiot میهن پرست
motherlands مادر میهن
patiot میهن دوست
patriotically میهن پرستانه
motherland مادر میهن
civism دلبستگی به میهن
homes میهن وطن
one's native soil میهن زمین
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
parricides خائن به میهن پدر کش
chauvinist میهن پرست متعصب
patriot شخص میهن پرست
patriots شخص میهن پرست
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
nostalgia دلتنگی برای میهن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
jingo میهن پرست متجاوز
patricide خائن به میهن پدرکش
parricide خائن به میهن پدر کش
compatriot هم وطن هم میهن هواخواه
to expatriate oneself جلای میهن کردن
patriotically از روی میهن دوستی
patriots میهن پرست ها [مرد]
compatriots هم وطن هم میهن هواخواه
patricides خائن به میهن پدرکش
patriots میهن پرستان [مرد]
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
expatriate ترک کردن میهن تبعیدی
expatriates ترک کردن میهن تبعیدی
hom ward bound اماده رفتن به کشور میهن
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
silk manufactures of home کالاهای ابریشمی ساخت میهن
fetishist بت پرستی
gyniolatry زن پرستی
idolism بت پرستی
philogyny زن پرستی
gentilism بت پرستی
idolarty بت پرستی
heathenishness بت پرستی
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
fire worship اتش پرستی
heliolatry افتاپ پرستی
ethnocentrism نژاد پرستی
fetishist طلسم پرستی
racism نژاد پرستی
individuation فرد پرستی
pyrolatry اتش پرستی
hero worship قهرمان پرستی
ethnocentrism قوم پرستی
devil worship شیطان پرستی
fogyism کهنه پرستی
futurism خیال پرستی
iconolatry شمایل پرستی
hunkerism کهنه پرستی
idolatress بت پرستی کردن
geolatry زمین پرستی
idolatrously از روی بت پرستی
ichthyolatry ماهی پرستی
zeal وطن پرستی
uxoriousness عیال پرستی
narcissism خود پرستی
zoolatry حیوان پرستی
philanthropy نوع پرستی
obscurantism کهنه پرستی
traditionalism سنت پرستی
zootheism جانور پرستی
zootheism حیوان پرستی
sensuality شهوت پرستی
lewdness شهوت پرستی
pygmalionism افریده پرستی
sabaism ستاره پرستی
satyriasis شهوت پرستی
totemism توتم پرستی
angel worship فرشته پرستی
angeolatry فرشته پرستی
fetishism یادگار پرستی
autism خیال پرستی
superstitiousness موهوم پرستی
sun worship افتاب پرستی
materialism ماده پرستی
statolatry حکومت پرستی
nationalism ملت پرستی
worldliness دنیا پرستی
self worship خود پرستی
secularization دنیا پرستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com