English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
endorsee کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
Other Matches
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
matrix روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
decimals تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
destructive addition عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
dot در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
decimal کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decisions دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
hypercard نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
decision دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
machined زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machines زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
Kurdish rug فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
cryptography به صورت رمز در اوردن رمز نویسی علم رمز
patinated جرم گرفته کبره گرفته
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
addicted خو گرفته
darksome گرفته
dulls گرفته
dullest گرفته
rancid بو گرفته
dulling گرفته
muggy گرفته
accustomed خو گرفته
comate مه گرفته
adopted گرفته
pokey گرفته
gruff گرفته
chock full گرفته
choky گرفته
clouded گرفته
mistful مه گرفته
duller گرفته
dull گرفته
hoarser گرفته
fogbound مه گرفته
fusty بو گرفته
fustiest بو گرفته
hoarsest گرفته
fustier بو گرفته
hoarse گرفته
folded in mist مه گرفته
brumous مه گرفته
air less گرفته
sombrous گرفته
low spirited گرفته
heartsore دل گرفته
bunged up قی گرفته
dulled گرفته
muzzy گرفته
uptight گرفته
thickest گرفته
thicker گرفته
thick گرفته
low-spirited گرفته
on the panel جزوصورت گرفته
to d. itself گرفته شدن
cerated موم گرفته
tristful گرفته محزون
filmiest غبار گرفته
solemn گرفته موقرانه
dulls کندشدن گرفته
patinated زنگار گرفته
airless گرفته یا دم کرده
filmy غبار گرفته
triste گرفته محزون
measly کرم گرفته
blear گرفته وتاریک
addicts : خو گرفته معتاد
wont خو گرفته عادت
fond انس گرفته
fonder انس گرفته
patinous کبره گرفته
reposing upon قرار گرفته بر
resolved that ...... تصمیم گرفته شد که
fondest انس گرفته
smoky دود گرفته
caught گرفته شده
aeruginous زنگ گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? شوخیت گرفته ؟
filmier غبار گرفته
blear eyes چشمان قی گرفته
addict خو گرفته معتاد
maggoty کرم گرفته
mistful میغ گرفته
i have a secure grasp of it انرا گرفته ام
divorcee زن طلاق گرفته
divorcees زن طلاق گرفته
dulling کندشدن گرفته
medalled مدال گرفته
dullest کندشدن گرفته
began دست گرفته
rainy تر رگبار گرفته
duller کندشدن گرفته
in mourning چرک گرفته
hoarsely بطور گرفته
leaded سرب گرفته
eerie ترساننده گرفته
dull کندشدن گرفته
poky گرفته دلگیر
mity کزم گرفته
verminous شپش گرفته
pokier گرفته دلگیر
pokiest گرفته دلگیر
dulled کندشدن گرفته
rheumatic رماتیسم گرفته
drippy هوای گرفته
derivative گرفته شده
derivatives گرفته شده
skimmed شیر خامه گرفته
game شکار گرفته شده
lowers هوای گرفته وابری
putrid flesh گوشت گندیده یا بو گرفته
lour گرفته شدن عبوس
She was depressed. دلش گرفته بود
to be tuned in to a channel کانالی را گرفته باشند
low-key دارای صدای گرفته
lowering هوای گرفته وابری
lowered هوای گرفته وابری
sultrily بطور دم گرفته یا گرم
skim شیر خامه گرفته
i had been caught گرفته شده بودم
skims شیر خامه گرفته
He was choking . گلویش گرفته بود
lower هوای گرفته وابری
skim milk شیرخامه گرفته ورقیق
My left leg is in plaster . پای چپ؟ را گچ گرفته اند
foul house چشمی گرفته لنگر
in contemplation درنظر گرفته شده
lour هوای گرفته وابریwerewolf
mossy خزه گرفته باتلاقی
low key دارای صدای گرفته
assumed بخود گرفته عاریتی
nidicolous در اشیانه قرار گرفته
mucid بوزک زده بو گرفته
underlying در زیر قرار گرفته
malty خو گرفته به ابجو خوری
funky بوی ناه گرفته
my time is occupied وقتم گرفته است
included دور گرفته شده
skimmed milk شیرخامه گرفته ورقیق
followed by <adj.> دنباله گرفته شده با
patinous زنگارگرفته جرم گرفته
AC گرفته شده است
cut nails ناخنهای گرفته یا چیده
bloods hot eyes چشمان قرمز و خون گرفته
subereous از چوب پنبه گرفته شده
hard bitten سخت گاز گرفته شده
he drives a roaring trade کارش خوب گرفته است
throatier دارای صدای گرفته وخشن
woofer دارای صدای کوتاه و گرفته
throatiest دارای صدای گرفته وخشن
throaty دارای صدای گرفته وخشن
blighted زنگ زده شپشه گرفته
borrowed money پول قرض گرفته شده
applique مورد استفاده قرار گرفته
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
we are beset with dangers خطرها ما را فرا گرفته اند
parrot learned طوطی وار یاد گرفته
weanling کودک تازه از شیر گرفته
jugate روی هم قرار گرفته جفت
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
tried در محک ازمایش قرار گرفته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com