Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
discussant
کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
Other Matches
gag rule
قانون منع مباحثه و منافره
debated
منافره کردن مباحثه کردن
debate
منافره کردن مباحثه کردن
debates
منافره کردن مباحثه کردن
debating
منافره کردن مباحثه کردن
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
sleeping partners
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
maintenance
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
parlance
منافره
contestation
منافره
debates
منافره
debating
منافره
agument
منافره
debated
منافره
dabate
منافره
argumentation
منافره
debate
منافره
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
disputations
منازعه منافره
dialectician
اهل منافره
debatable
قابل منافره
debaters
منافره کننده
disputation
منازعه منافره
discussions
گفتگو منافره
melec
منافره ستیزه
debater
منافره کننده
responsions
مجلس منافره
discussion
گفتگو منافره
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
synods
مجلس منافره مذهبی
synod
مجلس منافره مذهبی
argumentativeness
اعتیادبه جدل یا منافره
halsie
منافره جنگ ودعوا
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
discussions
مباحثه
controversy
مباحثه
debated
مباحثه
contretemps
مباحثه
discourse
مباحثه
discussion
مباحثه
agument
مباحثه
disputations
مباحثه
controversies
مباحثه
argument
مباحثه
debate
مباحثه
debating
مباحثه
arguments
مباحثه
contention
مباحثه
contentions
مباحثه
debates
مباحثه
disputation
مباحثه
discourses
مباحثه
halsie
مباحثه
discuss
مباحثه کردن
dissert
مباحثه کردن
controversialist
اهل مباحثه
debate
مباحثه کردن
dabate
مباحثه کردن
eristic
اهل مباحثه
dabate
مباحثه بحث
climb-down
مباحثه-جدل
controversially
ازراه مباحثه
controvertist
اهل مباحثه
controvertible
قابل مباحثه
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
contesting
مباحثه وجدل کردن
contested
مباحثه وجدل کردن
contest
مباحثه وجدل کردن
debates
مناقشه مباحثه کردن
debate
مناقشه مباحثه کردن
incontrovertible
بدون مباحثه مسلم
debated
مناقشه مباحثه کردن
contests
مباحثه وجدل کردن
disputant
اهل مباحثه جدلی
debating
مناقشه مباحثه کردن
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
ergotism
مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
dialectic
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
body corporate
شرکت شرکت سهامی
eliza
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
disputing
جدال کردن مباحثه کردن
dispute
جدال کردن مباحثه کردن
disputes
جدال کردن مباحثه کردن
disputed
جدال کردن مباحثه کردن
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
concern
شرکت
companies
شرکت
fellowsh
شرکت
company
شرکت
concerns
شرکت
partnership
شرکت
corporation
شرکت
enterprise
شرکت
enterprises
شرکت
partnerships
شرکت
consociation
شرکت
corporations
شرکت
cahoot
شرکت
contribution
شرکت
participation
شرکت
incorporation
شرکت
EIS
ول شرکت
businesses
شرکت
housed
شرکت
houses
شرکت
hand
شرکت
handing
شرکت
associations
شرکت
association
شرکت
firm
شرکت
contributions
شرکت
firms
شرکت
firmest
شرکت
house
شرکت
firmer
شرکت
business
شرکت
proportional liability partnership
شرکت نسبی
businesses
شرکت تجاری
complicity
شرکت در جرم
partake
شرکت کردن
memorandom of association
اساسنامه شرکت
entrepreneurs
موسس شرکت
founders
موسس شرکت
microsoft corporation
شرکت مایکروسافت
stand-ins
شرکت کردن
partaking
شرکت کردن
entrepreneur
موسس شرکت
partaken
شرکت کردن
memorandum of association
اساسنامه شرکت
principal
شرکت اصلی
take a hand at
شرکت کردن در
joint stock company
شرکت سهامی
stock company
شرکت سهامی
joint stock
شرکت سهامی
invalidation of company
بطلان شرکت
business
شرکت تجاری
inveluntary partnership
شرکت قهری
play ball with someone
<idiom>
شرکت منصفانه
subsidiary company
شرکت فرعی
participants
شرکت کننده
sit out
شرکت نداشتن در
contributor
شرکت کننده
participant
شرکت کننده
proprietary company
شرکت خصوصی
principals
شرکت اصلی
shipping agent
شرکت حمل
shipping company
شرکت کشتیرانی
entry
شرکت کننده
participable
شرکت کردنی
participable
شرکت بردار
winding up
انحلال شرکت
contributors
شرکت کننده
tandy corporation
شرکت Tandy
sit in on
<idiom>
شرکت درجلسه
unlimited liability company
شرکت تضامنی
parent company
شرکت مادر
parent company
شرکت اصلی
participated
شرکت کردن
private corporation
شرکت خصوصی
participates
شرکت کردن
participation
شرکت در جرم
partakes
شرکت کردن
parcenary
شرکت مشاع
private company
شرکت خصوصی
equity
حق صاحبان شرکت
equities
حق صاحبان شرکت
trading company
شرکت تجارتی
pall bearer
شرکت میکند
voluntary partnership
شرکت اختیاری
parcenary
شرکت در ارث
unity
وحدت شرکت
airlines
شرکت هواپیمایی
to play at
شرکت کردن در
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com