Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
doctrinaire
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
Other Matches
doctrinaire
کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
background
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
backgrounds
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
neo keynesians
اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
devices
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
notwithstanding
بدون توجه
Without regard for prices .
بدون توجه به قیمتها
without respect to the result
بدون توجه به نتیجه
uninterested
بی دخل وتصرف بدون توجه
goby
عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او
value
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
persona designata
شخص بدون توجه به وضع طبقاتیش
absolute address
مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
values
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
valuing
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
logic
ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
blind transportation
ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
absolute address
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
machine address
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
proportional tax
مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
star program
بدون خطا اجرا شود
perverse verdict
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
industrial union
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
flag
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
textile
زیر دست
[احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
blue ribbon program
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
postulate
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
native
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
natives
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
processor
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
circumstances
مقتضیات
unmodified instruction
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
Freudian
وابسته به نظریات زیگموندفروید
sane views
نظریات معقولانه یا معتدل
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
to go with the tide
طبق مقتضیات رفتار کردن
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
temporalize
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
I foud myself in opposition to my friends on this question .
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
ideologies
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
IBM
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
favourites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
to rangeoneself
خودرا
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
to a onself
خودرا اراستن
to d. oneself up
خودرا گرفتن
to dress up
خودرا اراستن
to suppress one's propensities
خودرا فرونشاندن
he pretended to be asleep
خودرا بخواب زد
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
mince
حرف خودرا خوردن
to sun one self
خودرا افتاب دادن
To go through fire and water.
خودرا به آب وآتش زدن
minces
حرف خودرا خوردن
to plume oneself
با پیرایه خودرا اراستن
to sow one's wild oats
چل چلی خودرا کردن
to slake one's revenge
انتقام خودرا گرفتن
to express one self
مقاصد خودرا فهماندن
back-pedals
حرف خودرا پس گرفتن
to pay one's way
خرج خودرا دراوردن
to boure one's way
راه خودرا بزوربازکردن
to breakin
خودرا داخل کردن
to try one's luck
بخت خودرا ازمودن
to veil oneself
روی خودرا پوشاندن
off one's chest
<idiom>
خودرا خالی کردن
to show ones cards
قصد خودرا اشکارکردن
topull oneself together
خودرا جمع کردن
to busy oneself
خودرا مشغول کردن
back-pedal
حرف خودرا پس گرفتن
to a one's right
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
back-pedalled
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling
حرف خودرا پس گرفتن
to a. one selt
انتقام خودرا کشیدن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
self assertion
خودرا جلو اندازی
flattens
روحیه خودرا باختن
he betray himself
او خودرا رسوا ساخت
To step aside . to shy from . To withdraw .
خودرا کنا رکشیدن
pontify
خودرا مقدس نمودن
insconce
خودرا جای دادن
one's accomplice
همدست خودرا لودادن
flatten
روحیه خودرا باختن
to compromise oneself
خودرا مظنون یا رسواکردن
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
twill _
ان خواهد
that fauit will right itself
خواهد شد
to givein one's a.
موافقت خودرا اعلام کردن
underplays
دست خودرا ادا نکردن
say one's piece
<idiom>
آشکارا نظر خودرا گفتن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
to detain one's due
بدهی خودرا نگه داشتن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
to stay one's stomach
شکم خودرا اندکی سیرکردن
to change one's course
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
to cut ones way
راه خودرا ازموانع بازکردن
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
to recover damages
خسارت خودرا جبران کردن
to protrude one's tongue
زبان خودرا بیرون انداختن
to serve one's term
خدمت خودرا انجام دادن
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
to play possum
خودرا بنا خوشی زدن
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
to play one's role
وفیفه خودرا انجام دادن
to use one's d.
عقل یا نظر خودرا بکاربردن
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
take in stride
<idiom>
خودرا به باد سرنوشت دادن
to keep the wolf from the door
خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
underplay
دست خودرا ادا نکردن
go to pieces
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
get out of hand
<idiom>
کنترل خودرا از دست دادن
to addict oneself
عادت کردن خودرا معتادکردن
hold one's own
موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's ground
موقعیت خودرا حفظ کردن
To set ones hopes on something.
امید خودرا به چیزی بستن
To set ones watch .
ساعت خودرا میزان کردن
wrathful
عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
To play ones part .
نقش خودرا بازی کردن
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
turn kings evidence
شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
to bridle one's anger
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
slosh
خودرا بالجن وگل ولای الودن
sloshes
خودرا بالجن وگل ولای الودن
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
sloshing
خودرا بالجن وگل ولای الودن
he lost his reason
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
to carry oneself
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
to a oneself
خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
to calculate on
فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
he shall go
خواهد رفت
it will manifest it self
اشکار خواهد شد
the secret will open to me
خواهد گردید
he will go
خواهد رفت
it askes for attention
دقت می خواهد
to be even witn any one
انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
preening
خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
to weigh one's word
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
preens
خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
to take up one'sindentures
سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
To perfect oneself in a foreign language .
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com