English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Other Matches
arraign احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
provcation در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
apologies پوزش
apology پوزش
pardon پوزش
pardoned پوزش
pardons پوزش
pardoning پوزش
to excuse oneself پوزش خواستن
apologised پوزش خواستن
apologising پوزش خواستن
apologize پوزش خواستن
apologists پوزش خواه
apologist پوزش خواه
apologetic پوزش امیز
apologized پوزش خواستن
apologizes پوزش خواستن
apologias پوزش ادبی
apologia پوزش ادبی
apologizing پوزش خواستن
to offer an apology پوزش خواستن
apologises پوزش خواستن
to beg your pardon پوزش می خواهم
amende honorable پوزش خواهی
excusatory پوزش امیز
apologise پوزش طلبیدن
excuse me پوزش می خواهم
apologetically از راه پوزش یا دفاع
i express my regret for it پوزش میخواهم که چنین شد
to offer an excuse پوزش خواستن عذرخواهی کردن
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
you must a for that conduct باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
culprit متهم
culprits متهم
accused متهم
taxed with متهم به
prisoner at the bar متهم
arretted متهم
denounce متهم کردن
impeaching متهم کردن
denounced متهم کردن
accuse متهم کردن
denounces متهم کردن
accuses متهم کردن
charged متهم شده
inculpable متهم شدنی
incriminatory متهم کننده
plea of accused مدافعات متهم
criminator متهم کننده
bewary متهم کردن
be charge with متهم شدن به
plea of accused دفاع متهم
accusers متهم کننده
accuser متهم کننده
indicts متهم کردن
indicting متهم کردن
indicted متهم کردن
indict متهم کردن
delate متهم کردن
denouncing متهم کردن
to give one the lie متهم کردن
inculpate متهم کردن
impeaches متهم کردن
charges متهم ساختن
charges متهم کردن
charge متهم ساختن
taxes متهم کردن
taxed متهم کردن
impeached متهم کردن
charge متهم کردن
primary accused متهم اصلی
tax متهم کردن
impeach متهم کردن
renouncing سرزنش یا متهم کردن
renounces سرزنش یا متهم کردن
challenges سرتافتن متهم کردن
challenge سرتافتن متهم کردن
accusable قابل اتهام متهم
renounced سرزنش یا متهم کردن
docks جایگاه متهم در دادگاه
docked جایگاه متهم در دادگاه
incriminating بگناه متهم کردن
incriminated بگناه متهم کردن
incriminate بگناه متهم کردن
incriminates بگناه متهم کردن
dock جایگاه متهم در دادگاه
second defendant متهم ردیف دوم
challenged سرتافتن متهم کردن
criminiate متهم بجایت کردن
renounce سرزنش یا متهم کردن
criminate متهم بجنایت کردن
committed for trial تسلیم متهم به دادگاه
sef accusatory متهم کننده نفس خود
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
to set up somebody [for something] کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone کسی بیگناه را متهم کردن
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
twill _ ان خواهد
that fauit will right itself خواهد شد
redirects بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
prisoner at the bar کسیکه در نزد دادگاه متهم است
redirect بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
it will manifest it self اشکار خواهد شد
the secret will open to me خواهد گردید
he will go خواهد رفت
he shall go خواهد رفت
it askes for attention دقت می خواهد
embraceor متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
Its color wI'lll fade. رنگش خواهد رفت
i know that he will come من میدانم که او خواهد امد
She wI'll survive . She wI'll pull through. زنده خواهد ماند
it would be preferble to بهتر خواهد بود
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
do as you please هر چه دلتان می خواهد بکنید
She wI'll gradually soften . تدریجا" نرم خواهد شد
criterion مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water. گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll clear up by morning . تا صبح هواصاف خواهد شد
Well what does he want now ? خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll overtake (befall) everyone. دامنگیر همه خواهد شد
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the lord will provide خداوسیله خواهد ساخت
It wI'll get us into trouble. ما را به درد سر خواهد انداخت
It wI'll prove to be to your disadvantage. بضررت تمام خواهد شد
the truth will out . <proverb> یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll regret it bitterly. مثل سگ پشیمان خواهد شد
co respondent مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
Surely things wI'll turn out well for him in the end. مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
who will pay for it کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it کی پول انرا خواهد داد
near work کاری که نگاه نزدیک می خواهد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. بدجوری آبرویم خواهد رفت
Sooner or later , he wI'll find out . دیر یا زود خواهد فهمید
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
It wI'll spoil my appetite . اشتهایم راکور خواهد کرد
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
if he wishes to be a اگرمی خواهد کسی بشود
She wI'll arrive on friday morning . جمعه صبح وارد خواهد شد
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
indicted تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
nemo tenetur se impum accusare هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
indicting تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
She wI'll never realize this wish. این آرزو بدلش خواهد ماند
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success . این کتاب خیلی گه خواهد کرد
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
whatsoever he doeth shall p هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
it will wear to your shape بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
he is sanguine of success خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
gigo اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
stagnation thesis ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com