English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
drillship کشتی حفاری
Other Matches
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
dig حفاری
drilling mud گل حفاری
digs حفاری
excavation حفاری
diggings حفاری
drilling حفاری
earth excavating حفاری زمین
boring pipe لوله حفاری
sappers قسمت حفاری
sapper قسمت حفاری
back shovel بیل حفاری
back hoe بیل حفاری
crowed shevel بیل حفاری
mud flush rotary حفاری اورانی
excavate حفاری کردن
unearths حفاری کردن
unearth حفاری کردن
digger الت حفاری
excavating حفاری کردن
excavates حفاری کردن
excavated حفاری کردن
drilling bit مته حفاری
drilling capacity فرفیت حفاری
drilling pipe سوزن حفاری
earth excavating حفاری زمین
trench excavator ماشین حفاری
unearthing حفاری کردن
inclined drilling حفاری مایل
rotary drilling حفاری دورانی
scoop ماشین حفاری
scooped ماشین حفاری
scooping ماشین حفاری
unearthed حفاری کردن
scoops ماشین حفاری
outfits تجهیزات حفاری
outfit تجهیزات حفاری
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
pool tool حفاری با میله توپر
common excavation of structure حفاری عمومی ساختمان
archeological dig حفاری باستان شناسی
hoe کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoes کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoed کج بیل حفاری یا خاکبرداری
adamantine drilling حفاری با مته ساچمهای
navvies کارگرحفار ماشین حفاری
navvy کارگرحفار ماشین حفاری
open cut حفاری در فضای باز
jetting tube لوله تزریق در حفاری
cores نمونه مواد حفاری
core نمونه مواد حفاری
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
grab بیل حفاری دندانه دار
grabs بیل حفاری دندانه دار
grabbed بیل حفاری دندانه دار
grabbing بیل حفاری دندانه دار
workings همه بخشهای حفاری شده معدنی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bored well چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
jar این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jars این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jarred این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
king pile تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
kelly قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
kelly drive bushing اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
on the water در کشتی
on the sea در کشتی
vessels کشتی
ship haven یک کش کشتی
by water با کشتی
ship کشتی
wrestling کشتی
carinae کشتی
argo کشتی
bottoms کشتی
bottom کشتی
foreship سر کشتی
on board a ship در کشتی
on shipboard در کشتی
decked پل کشتی
bilge اب ته کشتی
decks پل کشتی
afloat در کشتی
aft در پس کشتی
puppis کشتی دم
flat پل کشتی
board کشتی
flattest پل کشتی
deck پل کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
catch کشتی کج
boarded کشتی
collier کشتی
hulk کشتی
hulks کشتی
ark کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
ships کشتی
carina کشتی
vessel کشتی
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
the ship is in d. کشتی در خطراست
battleship کشتی جنگی
patrolled کشتی اکتشافی
patrols کشتی اکتشافی
docked تعمیرگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
battleships کشتی جنگی
wrech کشتی شکستگی
patrol کشتی اکتشافی
cargoes محموله کشتی
stranding به گل نشستن کشتی
cargo محموله کشتی
war vessel کشتی جنگی
dock تعمیرگاه کشتی
wrech کشتی شکسته
the enemy کشتی دشمن
the roll of a ship غلت کشتی
war ship کشتی جنگی
tender ship کشتی تدارکاتی
the rudder of a ship سکان کشتی
patrolling کشتی اکتشافی
berthing خوابگاه کشتی
berths خوابگاه کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
wrestling کشتی گیری
troopship کشتی سرباز بر
shipwreck کشتی شکستگی
to take ship با کشتی بردن
tramp vessel کشتی ازاد
tramp steamer کشتی ازاد
tricks فن و بندهای کشتی
fob تحویل کشتی
training ship کشتی اموزشی
towboat کشتی یدک کش
bosun افسر کشتی
bos'n افسر کشتی
bo's'n افسر کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
tonnage فرفیت کشتی
shipwrecked کشتی شکستگی
double-deckers کشتی دوعرشهای
strand به گل نشستن کشتی
wrecks کشتی شکستگی
wrecking کشتی شکستگی
the ship was wrecked کشتی شکست
strands به گل نشستن کشتی
wreck کشتی شکستگی
three point فن 3 امتیازی کشتی
shipwrecks کشتی شکستگی
bosuns افسر کشتی
topsldes بادخوربدنه کشتی
catch as catch can کشتی ازاد
coal whipper زغال کش کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com