English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
Other Matches
to make ap a ship کشتی را در دریا به غنیمت بردن
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
booty غنیمت جنگی
booty of war غنیمت جنگی
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
to prize a ship کشتی رادردریابه غنیمت بردن
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
flotsam and jetsam کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
warship کشتی جنگی ناو جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
war ship کشتی جنگی
navy کشتی جنگی
battleships کشتی جنگی
combatant vessel کشتی جنگی
navies کشتی جنگی
war vessel کشتی جنگی
battleship کشتی جنگی
armement مهمات کشتی جنگی
ship of the line کشتی جنگی بزرگ
man of war کشتی جنگی رزمناو
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
trireme کشتی جنگی روم و یونان باستان
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
flotsam and jetsam کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
hush ship کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
to walk the plank چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
loss leader کالایی که با قیمت پایین
fast moving stock کالایی که به سرعت فروخته میشود
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
loss leader کالایی که با ضرر فروخته میشود
spoiled غنیمت
spoiling غنیمت
spoil غنیمت
spoils غنیمت
foray غنیمت
forays غنیمت
booty غنیمت
to launch a product with much fanfare کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
duopoly وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
capture غنیمت گرفتن
to take a of غنیمت شمردن
plunder یغما غنیمت
captures غنیمت گرفتن
plunder به غنیمت گرفتن
plundering یغما غنیمت
plundering به غنیمت گرفتن
plunders یغما غنیمت
plunders به غنیمت گرفتن
snap at غنیمت شمردن
There is no time like the present . <proverb> دم غنیمت است .
capturing غنیمت گرفتن
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
leading article کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
To capture as booty . غنیمت جنگه گرفتن
To seize an opportunity . فرصت را غنیمت شمردن
to seize the opportunity فرصت را غنیمت شمردن
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
It is a gain . اینهم خودش غنیمت است
One must take time by the forelock . وقت را باید غنیمت شمرد
over production عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
transit duty حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
You might as well take advantage of the savings. این مقدار پس انداز هم غنیمت است
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
cartel اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
prizing غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
head hunt بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
prizes غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
wrapt برده
bondman برده
slaves برده
slaved برده
villains برده
villain برده
slaving برده
serf برده
serfs برده
male salve برده
bondsman برده
slave برده
bondservant برده
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
slave computer کامپیوتر برده
slave trade برده فروشی
abrogates از میان برده
slaveholder صاحب برده
slave merchant برده فروش
slaveholding مالکیت برده
named نام برده
enslaving برده کردن
slaver برده فروش
enslaves برده کردن
slaveholding برده داری
enslaved برده کردن
slaveholder برده دار
slaver تاجر برده
enslave برده کردن
allottee سهم برده
abrogate از میان برده
mameluke برده بنده
conspicuious consumption بکار برده شد
slavery برده داری
overwrought کار برده
escaped slave برده فراری
dealing in slaves برده فروشی
manumission ازادی برده
master slave ارباب و برده
above نام برده
brand loyalty وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
above named نام برده شده
named here under نام برده درزیر
emancipation ازاد کردن برده
slave mode حالت پیرو یا برده
proslavery طرفداری از برده فروشی
master slave system سیستم ارباب و برده
manumission ازاد کردن برده
rapt برده شده مجذوب
setting free ازاد کردن برده
bond servant برده بدون مزدواجرت
echeloned displacement تغییرموضع رده برده
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
loss leader بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
prize poem شعری که جایزه برده است
lastmentioned اخر از همه نام برده
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
incurs موجب
cause موجب
occasions موجب
contributive موجب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com