English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (49 milliseconds)
English Persian
find کشف کردن پیدا کردن
finds کشف کردن پیدا کردن
Search result with all words
gain پیدا کردن
gained پیدا کردن
gains پیدا کردن
grapnel لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
average پیدا کردن
averaged پیدا کردن
averages پیدا کردن
averaging پیدا کردن
cabbage کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages کش رفتن رشد پیدا کردن
detect پیدا کردن
detected پیدا کردن
detecting پیدا کردن
detects پیدا کردن
divide پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
fumble لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
rut شور پیدا کردن فحل شدن
ruts شور پیدا کردن فحل شدن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
shield حفاظ پیدا کردن
shields حفاظ پیدا کردن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
proceed ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
surging تکان خوردن لغزش پیدا کردن
unbalance بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
find پیدا کردن
finds پیدا کردن
shock هول وهراس پیدا کردن
shocked هول وهراس پیدا کردن
shocks هول وهراس پیدا کردن
liaise ارتباط پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
liaising ارتباط پیدا کردن
acquire پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
dampens رطوبت پیدا کردن
waver فتور پیدا کردن دو دل بودن
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
wart زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
warts زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
asphyxiate مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells ورم کردن برجستگی پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
stammered لکنت پیدا کردن
stammers لکنت پیدا کردن
hallucinate گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
plunge غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
qualifies شایستگی پیدا کردن
qualify شایستگی پیدا کردن
converge تقارت پیدا کردن
converged تقارت پیدا کردن
converges تقارت پیدا کردن
converging تقارت پیدا کردن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
respire امید تازه پیدا کردن
respired امید تازه پیدا کردن
respires امید تازه پیدا کردن
respiring امید تازه پیدا کردن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
Other Matches
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
to figure up پیدا کردن
pin point پیدا کردن
tracks پیدا کردن
tracked پیدا کردن
to pluck up one's heart دل پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
track پیدا کردن
to look up پیدا کردن
smell out با بو پیدا کردن
to search out پیدا کردن
equation of payments قاعده پیدا کردن
preempt حق تقدم پیدا کردن
touted خریدار پیدا کردن
touting خریدار پیدا کردن
tout خریدار پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
prove opplicable مصداق پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن
declined شیب پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
declining شیب پیدا کردن
demonetize تنزل پیدا کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
to think out با فکر پیدا کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
to win fame شهرت پیدا کردن
declines شیب پیدا کردن
to become a necessity لزوم پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
to work out something حل چیزی را پیدا کردن
decline شیب پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن به
come to an agreement موافقت پیدا کردن
luff لنگر پیدا کردن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
genealogize شجره کسی را پیدا کردن
deeping of capital عمق پیدا کردن سرمایه
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
to make the pot boi; معاش خود را پیدا کردن
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
to nerve oneself قوت قلب پیدا کردن
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
hit on/upon <idiom> پیدا کردن چیزی که میخواهی
to orient oneself چهار سوی خود را پیدا کردن
make out معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
rubbed اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
rub اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
scare up <idiom> ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
pull oneself together بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
warm to one's work در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to get to somebody [something] به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
leadingquestion پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
diachrony تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
mine watching عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
substantialize اساس دادن یا اساس پیدا کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
compensate جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
clearer روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
specifies مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
specify مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
referred ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
evaporated تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
modulates میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
judged حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricated چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judge حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricate چرب کردن لیز کردن نرم کردن
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
judging حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clear روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com