English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
priestliness کشیش مابی
sacerdotalism کشیش مابی
Search result with all words
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
Other Matches
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
englishism انگلیس مابی
gallicism فرانسوی مابی
anglicization انگلیسی مابی
priestliness کاهن مابی
europeanism فرنگی مابی
italianism ایتالیایی مابی
gallomania جنون فرانسوی مابی
germanomania جنون المان مابی
gallomaniac دیوانه فرانسوی مابی
bossy متمایل به ریاست مابی
bossiness متمایل به ریاست مابی
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
anglicism اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
hieratic کشیش
padres کشیش
herdsman کشیش
evengelist کشیش
ecclesiastics کشیش
herdsmen کشیش
provosts کشیش
provost کشیش
priest کشیش
ecclesiastic کشیش
priests کشیش
abbe کشیش
padre کشیش
clergyman کشیش
clergymen کشیش
churchman کشیش
churchmen کشیش
predicant کشیش
cleric کشیش
clerics کشیش
presbyterate کشیش
druids کشیش
druid کشیش
acolyte دستیار کشیش
sacerdocy کشیش منشی
priesthood کشیش بودن
officiant کشیش سرپرست
hedge priest کشیش روستا
lay brother نیمچه کشیش
holy joe کشیش دهکده
acolytes دستیار کشیش
right reverend جناب کشیش
high priest کشیش اعظم
clerkly وابسته به کشیش
archpriest کشیش بزرگ
presbyterial وابسته به کشیش ها
priestlike کشیش وار
shaveling سرتراشیده کشیش
residentiary کشیش مقیم
priestcraft کشیش بازی
priesthood مقام کشیش
vicars کشیش بخش
presbytery خانه کشیش
Reverend جناب کشیش
parsons کشیش بخش
parson کشیش بخش
lamas کشیش بودایی
lama کشیش بودایی
rector کشیش بخش
primate کشیش ارشد
rectors کشیش بخش
presbyteries خانه کشیش
vicar کشیش بخش
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
pardoner کشیش امرزنده گناه
cassock خرقه پوش کشیش
pontiff کشیش بزرگ پاپ
lamaistic وابسته به کشیش بودایی
kirkman عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
parsonages قلمرو کشیش بخش
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
parsonage قلمرو کشیش بخش
rectories خانه کشیش بخش
curates معاون کشیش بخش
curate معاون کشیش بخش
prsbytery محل جلوس کشیش
rectrix بانوی کشیش بخش
Imhotep کشیش [دربار مصر]
pontiffs کشیش بزرگ پاپ
cassocks خرقه پوش کشیش
chancel جای مخصوص کشیش
divined کشیش استنباط کردن
officiating priest کشیش پیش نماز
divining کشیش استنباط کردن
ministers وزیر مختار کشیش .
divines کشیش استنباط کردن
divine کشیش استنباط کردن
papa پاپ کشیش ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
rectory خانه کشیش بخش
chancels جای مخصوص کشیش
minister وزیر مختار کشیش .
hellenism یونانی مابی اداب یونانی
curacy معاونت کشیش بخش یادهستان
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
curacies معاونت کشیش بخش یادهستان
manse محل سکنی خانه کشیش
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
manses محل سکنی خانه کشیش
parishes بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
tunicle لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parish بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
the sovereign پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
parishes قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
pastorally چوپان وار کشیش وار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com