English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
pappus کلاله اطراف گل
Other Matches
stigma کلاله
scopula کلاله مو
crest کلاله
cresting کلاله
crests کلاله
collectrals کلاله
stigmas کلاله
whisking کلاله یادسته مو
whisked کلاله یادسته مو
tuffet کلاله خوشه
whisk کلاله یادسته مو
whisks کلاله یادسته مو
snowcap کلاله برفی
scopulate کلاله مانند
knotted کلاله دار
flocculate کلاله کاکل
comose کلاله دار مویی
tuft ریش بزی کلاله
ringlets کلاله انگشتری کوچک
ringlet کلاله انگشتری کوچک
tufts ریش بزی کلاله
stupa کلاله بافتهای حصیری
hassocks کلاله علف درهم پیچیده
hassock کلاله علف درهم پیچیده
environments اطراف
milieus اطراف
milieu اطراف
from the four winds از اطراف
environs اطراف
parties اطراف
environment اطراف
milieux اطراف
ambient noise صدای اطراف
gravesides اطراف قبر
sides of the question اطراف موضوع
wryly به اطراف چرخاندن
about در اطراف نزدیک
wry به اطراف چرخاندن
graveside اطراف قبر
pericardium اطراف قلب
vicinity در حدود در اطراف
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
periderm پوست اطراف
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
architrave گچبری اطراف در
edge zone اطراف لبه
black eye سیاهی اطراف چشم
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
black eyes سیاهی اطراف چشم
barnyards محوطهء اطراف انبار
barnyard محوطهء اطراف انبار
port ریل اطراف ناو
parties متداعیین اطراف دعوی
look round اطراف کار را دیدن
sea chest مکندههای اطراف ناو
touchline خط اطراف زمین فوتبال
seaward اطراف دریا روبدریا
to look a bout اطراف کار را پاییدن
quayside زمین اطراف بارانداز
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
frame و مرز اطراف فضای پنجره
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
whiskery موی اطراف گونه وچانه
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whisker موی اطراف گونه وچانه
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
safe distance مسافت امن اطراف مین
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
pendant سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
albanega [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
bordering فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
selections دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com