English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
an impossible hat کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
Other Matches
an irrepressible person نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
becoming زیبنده
seemly زیبنده
misbeseem زیبنده نبودن
becomes درخوربودن زیبنده بودن
become درخوربودن زیبنده بودن
misbecome زیبنده نبودن ناجوربودن برای
lantern light نورگیر کلاهی
velour نمد کلاهی
lantern-light نورگیر کلاهی
velours نمد کلاهی
bearskin کلاهی از پوست خرس
bearskins کلاهی از پوست خرس
velours مخمل کلاهی پارچه مخملی
velour مخمل کلاهی پارچه مخملی
panama hats کلاهی است ازبرگهای بوریایکجورنخل درامریکای جنوبی میبافند
panama hat کلاهی است ازبرگهای بوریایکجورنخل درامریکای جنوبی میبافند
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
irrepressible joy ادمی که نتوان جلواوراگرفت
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
incomputably بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable که نتوان ردانرا گرفت
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
ineffably بطوریکه نتوان بیان کرد
You cannot make bricks without straw. <proverb> بى کاه نتوان خشت ساخت .
kittle cattle ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
an inseparable prefix سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
no enemy is insignificant دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
irrepressible joy کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
incomprehensibly بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irretraceable که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
irredeemably جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
incommunicability چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
incommunicableness چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
identity of indiscernibles یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
unrepresentative کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
at least هیچ نباشد
to be on the safe side باقی نباشد
low priority work کاری که مهم نباشد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living . از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
not too expensive خیلی گران نباشد.
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
to not give a hoot in hell for something برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
to not give a toss about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
unless otherwise agreed اگر توافق دیگری نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
rigid یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
null لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
other things being equal اگر برای چیزهای دیگر نباشد
factories قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
If anything ,it is more expensive. اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
to not give a shit about something برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a damn about something [somebody] برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
What You See Is All You Get برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
lap ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lapped ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchased هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
unformatted 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
purchases هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stacked پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc. <proverb> زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com