English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
fraudulent کلاه بردار
swindler کلاه بردار
swindlers کلاه بردار
Search result with all words
crook ادم قلابی کلاه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
Other Matches
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
cask کلاه جنگی کلاه خود
casks کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
resultant بردار
vectors بردار
equivocatory اب بردار
dope vector بردار
arrows بردار
arrow بردار
vector بردار
state vector بردار حالت
tollable باج بردار
state vector بردار وضعیت
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
weight lifter وزنه بردار
curls حلقه بردار
ascribing رونویس بردار
wave vector بردار موج
vectors حامل بردار
circulation of a vector چرخه بردار
vector حامل بردار
vectorial حامل بردار
treatable تعلیم بردار
treader گام بردار
topographer نقشه بردار
voltage vector بردار ولتاژ
state vector بردار حلات
disciplinable نظم بردار
burgers vector بردار برگرز
harvestman خرمن بردار
bilable ضمانت بردار
benefic بهره بردار
axial vector بردار محوری
interrupt vector بردار وقفه
land surveyor نقشه بردار
lift vector بردار برا
lifter وزنه بردار
forfoitable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
damageable غرامت بردار
customable گمرک بردار
dutiable گمرک بردار
crucifer صلیب بردار
cross bearer صلیب بردار
exponible توضیح بردار
field vector بردار میدان
code vector بردار رمز
finable جریمه بردار
light vector بردار نور
patchable وصله بردار
liner velocity بردار سرعت
participable شرکت بردار
polar vector بردار قطبی
poynting's vector بردار پوینتینگ
surveyor نقشه بردار
radius vector بردار شعاعی
ratable نرخ بردار
rateable نرخ بردار
numerale شماره بردار
magnetic vector بردار مغناطیسی
surveyors نقشه بردار
mouldable قالب بردار
normal vector بردار عمود
normal vector بردار قائم
stainable زنگ بردار
photographer عکس بردار
component مولفه بردار
components مولفه بردار
taxable مالیات بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
discountable تخفیف بردار
force بردار نیرو
forces بردار نیرو
forcing بردار نیرو
photographers عکس بردار
subordination فرمان بردار
hypotaxis فرمان بردار
subsumption فرمان بردار
ascribes رونویس بردار
ascribe رونویس بردار
submission فرمان بردار
postponement فرمان بردار
suborder فرمان بردار
ascribed رونویس بردار
active تنزل بردار
radius vector بردار مکان [ریاضی]
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
location vector بردار مکان [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
y axis بردار عمودی گراف
Y coordinate مختصات بردار عمودی
position بردار مکان [ریاضی]
rodman کمک نقشه بردار
X coordinate مختصات بردار افقی
dope vector بردار خصیصه نما
x axis بردار افقی گراف
velocity بردار سرعت [فیزیک]
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
core barrel لوله نمونه بردار
core drill مته نمونه بردار
basis vector بردار پایه [ریاضی]
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
cracky ترک بردار زودشکن
docile تعلیم بردار مطیع
beneficiary بهره بردار ذیحق
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
he was proof against harm اسیب بردار نبود
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
freestone سنگ تراش بردار
beneficiaries بهره بردار ذیحق
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
panache پر کلاه
nightcaps شب کلاه
bilk کلاه سر
nightcap شب کلاه
headgear کلاه
jack a dandy کج کلاه
aigret گل کلاه
chapeau کلاه
cappa کلاه
head piece کلاه
beau کج کلاه
pretty fellow کج کلاه
capped کلاه
opera hat کلاه له شو
ice-caps یخ کلاه
cap کلاه
ice-cap یخ کلاه
ice cap یخ کلاه
hat کلاه
pompom گل کلاه
hats کلاه
trilbies کلاه شاپو
gaud کلاه برداری
galea کلاه خود
fools cap کلاه قیفی
fop کج کلاه ابله
rain cap کلاه کریلی
hat block قالب کلاه
stetsons کلاه وسترن
uncap کلاه از سر برداشتن
door lintel کلاه چهارچوب
welch کلاه گذاشتن
hairpieces کلاه گیس
hairpiece کلاه گیس
tricorn کلاه سه ترک
hatpin گیرهی کلاه
crash helmets کلاه ایمنی
bathing caps کلاه حمام
bathing cap کلاه حمام
hatpins گیرهی کلاه
rip-off کلاه برداری
rip-offs کلاه برداری
stetson کلاه کابوی
stetson کلاه وسترن
stetsons کلاه کابوی
rain hat کلاه بارانی
peruke کلاه گیس
miyred کلاه دار
avant-sorps کلاه فرنگی
snowcap برف کلاه
mutch کلاه کتانی
service cap کلاه خدمت
tiaras کلاه پادشاهی
periwig کلاه گیس
petasus کلاه بالدار
postiche کلاه گیس
steel cap کلاه فولادی
steel helmet کلاه اهنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com