English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
I was take in . I was done ( had ) . کلاه سرم رفت ( گول خوردن )
Other Matches
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
casks کلاه جنگی کلاه خود
cask کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble غلت خوردن معلق خوردن
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
to drink wine می خوردن شراب خوردن
headgear کلاه
hat کلاه
panache پر کلاه
ice-caps یخ کلاه
aigret گل کلاه
ice-cap یخ کلاه
chapeau کلاه
bilk کلاه سر
pompom گل کلاه
nightcaps شب کلاه
jack a dandy کج کلاه
cap کلاه
nightcap شب کلاه
head piece کلاه
pretty fellow کج کلاه
capped کلاه
cappa کلاه
ice cap یخ کلاه
opera hat کلاه له شو
beau کج کلاه
hats کلاه
plume پر کلاه زنان تل
casque کلاه خود
wig کلاه گیس
summer house کلاه فرنگی
steel helmet کلاه اهنی
hat tree کلاه اویز
milliners کلاه فروش
hat block قالب کلاه
plumes پر کلاه زنان تل
beret کلاه بره
berets کلاه بره
panama hat کلاه پاناما
panama hats کلاه پاناما
tiara کلاه پادشاهی
streamer نوارلباس یا کلاه
tiaras کلاه پادشاهی
wigs کلاه گیس
crash helmets کلاه ایمنی
streamers نوارلباس یا کلاه
hat in hand کلاه دردست
avant-sorps کلاه فرنگی
hatpins گیرهی کلاه
crush hat کلاه بازیگرخانه
rip-offs کلاه برداری
d's cap کلاه قیفی
stetson کلاه کابوی
stetson کلاه وسترن
stetsons کلاه کابوی
stetsons کلاه وسترن
trilbies کلاه شاپو
swindlers کلاه گذار
cock کج نهادگی کلاه
door lintel کلاه چهارچوب
cocking کج نهادگی کلاه
rain cap کلاه کریلی
swindlers کلاه بردار
cocks کج نهادگی کلاه
snowcap برف کلاه
swindler کلاه گذار
rip-off کلاه برداری
rain hat کلاه بارانی
cockade نشان کلاه
steel cap کلاه فولادی
hairpiece کلاه گیس
hairpieces کلاه گیس
skullcaps کلاه بره
balaclava کلاه دوچشمی
skullcap کلاه بره
balaclavas کلاه دوچشمی
hatpin گیرهی کلاه
gaud کلاه برداری
postiche کلاه گیس
galea کلاه خود
helmets کلاه اهنی
fop کج کلاه ابله
fools cap کلاه قیفی
hat کلاه کاردینالی
hats کلاه کاردینالی
swindler کلاه بردار
mantles کلاه توری
periwig کلاه گیس
miyred کلاه دار
hatter کلاه فروش
tricorn کلاه سه ترک
helmet کلاه خود
mutch کلاه کتانی
tricone کلاه سه ترک
poll راس کلاه
polled راس کلاه
polls راس کلاه
belvidere کلاه فرنگی
mantle کلاه توری
uncap کلاه از سر برداشتن
petasus کلاه بالدار
bareheaded بدون کلاه
peruke کلاه گیس
helmet کلاه اهنی
pergola کلاه فرنگی
pergolas کلاه فرنگی
rug [American E] کلاه گیس
pavilion کلاه فرنگی
fraudulent کلاه بردار
pavilions کلاه فرنگی
helmets کلاه خود
hoods کلاه اهنی
hoods کلاه خود
belvedere کلاه فرنگی
hood کلاه اهنی
hood کلاه خود
frauds کلاه برداری
fraud کلاه برداری
milliner کلاه فروش
welch کلاه گذاشتن
swindle کلاه برداری
capping کلاه سازی
black cap کلاه سیاه
high hat کلاه بلند
swindled کلاه برداری
bathing cap کلاه حمام
bathing caps کلاه حمام
caskets کلاه خدمت
casket کلاه خدمت
hatboxes جعبه کلاه
hatbox جعبه کلاه
swindles کلاه برداری
service cap کلاه خدمت
helmet liner کلاه کاسک
fraudulence کلاه برداری
helmet liner کلاه فیبری
bonnet کلاه سرگذاشتن
pitch cap کلاه زفت
bonnets کلاه سرگذاشتن
Welsh کلاه گذاشتن
kepi کلاه کپی
capuche باشلق یا کلاه شنل
pavilions عمارت کلاه فرنگی
capeline کلاه خود کوچک
hatbands روبان دور کلاه
burgonet نوعی کلاه خود
capeline نوعی کلاه زنانه
pavilion عمارت کلاه فرنگی
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
gasket یکنوع کلاه کاسک
hatband روبان دور کلاه
barbers block قالب کلاه گیس
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
outfox کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxed کلاه سرکسی گذاشتن
be covered کلاه برسر بگذارید
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
outfoxes کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxing کلاه سرکسی گذاشتن
belvedere کلاه فرنگی مهتابی
palm off <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
casquet کلاه خودسبک وباز
take for a ride <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
gaskets یکنوع کلاه کاسک
shiner ستاره کلاه ابریشمی
shako کلاه بلند نظامی
aigrette مرغ ماهیخوار کلاه پر
cucullate شبیه کلاه خود
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
to bewig کلاه گیس زدن
tipcat کلاه نوک تیز
miyred مانند کلاه اسقف
wigmaker کلاه گیس ساز
tin hat کلاه خود فلزی
with intent to defraud بقصد کلاه برداری
boaters کلاه حصیری لبهدار
defrauds کلاه برداری کردن
defrauding کلاه برداری کردن
defrauded کلاه برداری کردن
defraud کلاه برداری کردن
i was bitten کلاه سرم رفت
turban کلاه عمامه مانند
turbans کلاه عمامه مانند
gloriette عمارت کلاه فرنگی
top hat کلاه مردانه استوانهای
to block a hat قالب کردن یک کلاه
lappet لبه اویخته کلاه
hooded anorak کاپشن کلاه دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com