Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
fritter
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
fritters
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
Other Matches
pasty
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
pasties
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
pies
کلوچه میوه دارپای
pie
کلوچه میوه دارپای
tartlet
کلوچه میوه دار کوچک
oatcake
کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر
indusium
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
epergne
زیورشاخه دارکه دروسط میزغذاخوری میگذارند
parang
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
pay d.
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
hard up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard-up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
clavichord
یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
stuffing
قیمه
executrix
قیمه
minced
قیمه
forcemeat
قیمه
farcing
قیمه
minces
گوشت قیمه
minced
قیمه شده
to chop up
قیمه کردن
minces
قیمه کردن
mince
گوشت قیمه
mince
قیمه کردن
mince
تلویحا گفتن قیمه
lard vt
با قیمه خوک پرکردن
minces
تلویحا گفتن قیمه
buble and squeak
قیمه با سبزی یا کلم
mincemeat
گوشت قیمه شده
mincemeat
قیمه امیخته باکشمش
cecils
قیمه سرخ کرده
mincing
پر ادا واطوار قیمه شده
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
pork pies
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
cookies
کلوچه
cooky
کلوچه
cookie
کلوچه
pastry cook
کلوچه پز
biscuit
کلوچه خشک
biscuits
کلوچه خشک
genoa cake
کلوچه بادامی
shortbread
کلوچه ترد
pomfret cake
کلوچه سوس
griddles
فر کلوچه پزی
crackers
کلوچه کوچک
cracker
کلوچه کوچک
pieman
کلوچه فروش
griddle
فر کلوچه پزی
shortcake
کلوچه ترد
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
pomfret cake
کلوچه شیرین بیان
mince pies
کلوچه گوشت دار
bun
یکجور کلوچه یاکماج
mince pie
کلوچه گوشت دار
pies
کلوچه گوشت پیچ
corndodger
کلوچه ارد ذرت
pie
کلوچه گوشت پیچ
pattypan
تابه کلوچه پزی
rissoles
کلوچه فیمه دار
buns
یکجور کلوچه یاکماج
griddles
کلوچه پز ماهی تابه
griddle
کلوچه پز ماهی تابه
hoecake
کلوچه ارد ذرت
rissole
کلوچه فیمه دار
scon
کلوچه یا کیک چای بیسکویت
frangipani
بوته یاسمن نوعی کلوچه
sour ball
کلوچه سخت ترش مزه
scones
کلوچه یاکیک چای بیسکویت
scone
کلوچه یاکیک چای بیسکویت
cruller
کلوچه تخم مرغی سرخ شده
waffle
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
griddle cake
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
seed cake
کلوچه تخم زده یا زیره زده
fruits
میوه
blossom
میوه
fruit
میوه
fruitless
بی میوه
blossoming
میوه
juice
اب میوه
juices
اب میوه
oligocarpous
کم میوه
fruit juice
آب میوه
blossoms
میوه
blossomed
میوه
fruits
میوه ها
fruit of the womb
میوه دل
fruit
میوه
fructuous
پر میوه
fruitage
میوه
beechmast
میوه الش
pomology
میوه پروری
salt
نمک میوه
salted
نمک میوه
salts
نمک میوه
nubbin
میوه نارس
pomologist
متخصص میوه
barren tree
درخت بی میوه
berry
میوه توتی
fructify
میوه دادن
fructification
میوه دهی
impatiens
میوه گل حنا
berries
میوه توتی
pseudocarp
شبه میوه
pseudocarp
میوه فرعی
pseudocarp
میوه کاذب
king of fruits
شاه میوه ها
prelibation
نوبر میوه
fructiferous
میوه دار
king of fruits
شاه میوه
pomologist
میوه کار
endocardium
غشادرونی میوه
hawed
میوه ولیک
elder berry
میوه اقطی
haw
میوه ولیک
otchard
باغ میوه
drupe
میوه الویی
ciderpress
میوه فشار
costermonger
میوه فروش
pepo
میوه کدویی
pine cone
میوه کاج
pine mast
میوه کاج
nubbin
میوه ناقص
dried fruits
میوه خشک
pomiculture
میوه کاری
carpophagous
میوه خوار
carpologist
میوه شناس
haws
میوه ولیک
hawing
میوه ولیک
flesh
مغز میوه
strainer
اب میوه گیر
fruiterer
میوه کار
fruit of the womb
میوه رحم
fools
کرم میوه ها
cones
میوه کاج
cone
میوه کاج
greengrocer
میوه فروش
greengrocers
میوه فروش
fruity
میوه مانند
fruiterer
دلال میوه
fruiterer
میوه فروش
fruitiest
میوه مانند
fruitery
میوه جات
fruitery
انبار میوه
fruiter
درخت میوه
widowed of fruits
برهنه از میوه
grapefruit
میوه تو سرخ
To pick flowers(fruit).
گل ؟(میوه ) چیدن
fruitarian
میوه خور
fruitage
میوه جات
fruitarianism
میوه خوری
strainers
اب میوه گیر
fruit pulp
گوشت میوه
pinecones
کاج میوه
pinecone
کاج میوه
flans
کیک میوه
flan
کیک میوه
sherbets
بستنی میوه
sherbet
بستنی میوه
grapefruits
میوه تو سرخ
fruitier
میوه مانند
acarpous
بدون میوه
fruit salad
سالاد میوه
fruitcakes
کیک میوه
fructose
شهد میوه
fruitful
میوه دار
gymnocarpous
برهنه میوه
fruit flies
کرم میوه
fruit fly
کرم میوه
frugivorous
میوه خوار
shadberry
میوه ازگیل
frugivorous
میوه خور
fruitcake
کیک میوه
syncarp
میوه مرکب
fruiting
میوه دار
syconium
میوه انجیری
squeezer
اب میوه گیر
strobile
میوه کاج
stone fruit
میوه الویی
fruitlet
میوه کوچک
drupelet
میوه الو مانند
bear
زاییدن میوه دادن
arbor
باغ میوه تاکستان
dried fruit
میوه خشک کرده
monocarpic or pous
یک بار میوه دهنده
flying fox
خفاش میوه خوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com