English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
Other Matches
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
simplex circuit مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
to heave a ship down کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
double leg and inside turnover دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
clime سرزمین
eldorado سرزمین زر
climes سرزمین
land سرزمین
terrain سرزمین
mainland سرزمین
territory سرزمین
terren سرزمین
land n سرزمین
regions سرزمین
region سرزمین
territories سرزمین
bus network سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
land mass سرزمین بزرگ
land سرزمین عرصه
wonderland سرزمین عجایب
Wales سرزمین ویلز
mother land سرزمین مادری
immeasureable land سرزمین بیکران
rough country سرزمین ناهموار
canaan سرزمین موعوداسرائیل
wilderness سرزمین نارام
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
wildernesses سرزمین نارام
land masses سرزمین بزرگ
cloudworld سرزمین پریان
ice field سرزمین یخی
annexation of territory الحاق سرزمین
wonderlands سرزمین عجایب
fertile land سرزمین حاصلخیز
el dorado سرزمین زر کشورزرخیز
terrene زمین سرزمین
no man's land سرزمین بی صاحب
fertile land سرزمین بارور
wonderlands سرزمین پرنعمت
land سرزمین دیار
wonderland سرزمین پرنعمت
spatial planning امایش سرزمین
southland سرزمین جنوب
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
nosegay دسته گل یایک دسته علف
homeland سرزمین ابا و اجدادی
dreamland سرزمین خواب وخیال
homelands سرزمین ابا و اجدادی
homeland سرزمین پدر و مادر
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
mandated territory سرزمین تحت قیمومت
home سرزمین پدر و مادر
occupied territory سرزمین اشغال شده
in iranian territory در خاک [سرزمین] ایران
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
shangri شهر زیبا سرزمین دلخواه
soiling سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soils سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory. بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
wilderness صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
kidneys کلیه
all- کلیه
kidney کلیه
reins کلیه ها
all کلیه
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
all hands کلیه پرسنل
paranephric مجاور کلیه
renal gravel ریک کلیه
renal calculus ریگ کلیه
floating kidney کلیه متحرک
renal gravel حصات کلیه
nephroptosis کلیه متحرک
entireforce کلیه قوا
all arms کلیه نیروها
reniform شبیه کلیه
nephralgia قولنج کلیه
reniform کلیه مانند
renal وابسته به کلیه ها
entireforce کلیه نیرو
all men کلیه مردم
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
reins محل کلیه در بدن
paranephros غده روی کلیه
azoth علاج کلیه دردها
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
against all risks در براب کلیه خطرات
faunology جانوران
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
faunistic وابسته به جانوران
faunis الهه جانوران
menageries نمایشگاه جانوران
faunae مربوط به جانوران
halobiont جانوران اب شور
animalist پیکرنمای جانوران
acephali جانوران بیسر
vermin جانوران موذی
menagerie نمایشگاه جانوران
kits بچه جانوران
zoodvnamics فیزیولوژی جانوران
zooplankton جانوران شناور
implacentalia جانوران بی جفت
bimana جانوران دودست
lights ریه جانوران
arachnida جانوران عنکبوتی
animals kingdom جهان جانوران
animality زندگی جانوران
invertebrata جانوران بی مهره
animal kingdom جهان جانوران
kit بچه جانوران
herbivora جانوران علفخوار
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
presenting زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
biosystematic رده بندی جانوران
clawing سرپنجه جانوران ناخن
instinct هوش طبیعی جانوران
instincts هوش طبیعی جانوران
wild beasts جانوران وحشی وحوش
verminous پر از حشرات یا جانوران موذی
clawed سرپنجه جانوران ناخن
claws سرپنجه جانوران ناخن
zooid جانورسان شبیه جانوران
animal husband پرورش جانوران اهلی
pachyder mata جانوران پوست کلفت
arthropoda جانوران مفصل دار
articulata جانوران حلقه دار
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
claw سرپنجه جانوران ناخن
pincer عضو گازانبری جانوران
underbody پایین تنه جانوران
zootaxy طبقه بندی جانوران
neontology بررسی جانوران مانده
king of beasts پادشان جانوران :شیر
to water [horses, cattle, etc.] آب دادن [به جانوران بومی]
oestrum شهوت ومستی جانوران
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquarium نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com